بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

پیام من به اصلاحات

شما احمقها هنوز نفهمیدید که اگر به کسی که ازتون متنفره زور بگید بیشتر ازتون بدش میاد؟

داداشمون که بدون سر و صدا و خشونت به اهمین ریش اشاره کرد!


مسافرین محترم اگه صدای منو میشنوید و تروریستهای القاعده برنامه خاصی برای ربایش هواپیما و زدن به در و دیوار جای خاصی ندارن اعلام کنید فرود بیایم. یا اصلا چه کاریه، من عجالتا فرود میام شمام اگه تا ته خط زنده موندین بعد از پیاده شدن از هواپیما دسته جمعی بشکن بزنین!

مسافرین محترم دیگه بسه هرچی خروج از تنگنا رو مطالعه کردین. دیگه نمیخواد مطالعه کنید!

ماجرای چیپس و پنیر خیالی




اول به سرزمین خیالی سفر کرد. بعد از رسیدن به سرزمین خیالی به سرعت یک بشقاب بزرگ چیپس و پنیر درست کرد و آنوقت هرچقدر دلش خواست چیپس و پنیر خورد بی آنکه حتی اندکی چاق شده باشد. کلی هم به این و آن پز داد که در سرزمین خیالی میتوان بدون چاق شدن کلی چیپس و پنیر خورد. بی آنکه پولی خرج کرده باشی یا چاق شده باشی و همه هنوز در سرزمین خیالی هم آنقدر بد از چیپس و پنیر خوردن میترسیدند و آنقدر بد به چیپس و پنیر خوردن او نگاه میکردند و هنوز غذاهای رژیمی برای لاغری میخوردند. فکر میکردند چیپس و پنیر خوردن از آنجا که کار نکوهیده ای است آدم نباید در سرزمین خیالی هم آن کارها را انجام دهد چون سرزمین خیالی هم به شدت شبیه واقعیت بود و هم به شدت قوانین خودش را داشت. مثلا در سرزمین خیالی همه چیز ممکن است بدون آنکه کسی خیلی تحت فشار قرار گرفته باشد و این حتما خیلی ناجور است! چون همه آنوقت خیلی پر توقع و بد بار می آیند. آنقدر پرتوقع و بد که جلوی چشم همه به خودشان اجازه بدهند چیپس و پنیر بخورند و این حتما چیزی بود که دکترهای عزیز لاغریشان را خیلی آزار میداد!

دکترها باور داشتند چیپس و پنیر خوردن در سرزمین خیالی از آنجا که اشتهای چیپس و پنیر خوردن آدم را بالا میبرد منجر به چیپس و پنیر خوردن در زندگی عادی میشود و آنوقت آدم کلی چاق میشود! دکترها در ابتدا معتقد بودند باید به شدت آنگونه روحیات همه را کنترل کرد که دیگر حتی جرات نکنند در سرزمین خیالی هم چیپس و پنیر بخورند. اما این در انتها منجر به لاغری بیش از حد همه شد و دکتر ها دیگر نمیتوانستند از بابت ویزیت بیماران چاق درآمدی کسب کنند. این شد که دکترها به کشف تازه ای رسیدند. همه باید در سرزمین خیالی چیپس و پنیر میخوردند چون اگر در دنیا چیپس و پنیر بخورند خیلی چاق میشوند و دکترها در مطالعاتشان وارد فاز جدیدی شده بودند. چیپس و پنیر خوردن در سرزمین خیالی! همان کاری لج همه را در می آورد!

کشف تازه دکترها باعث شد که همه به صورت بی رویه ای به خوردن چیپس و پنیر در سرزمین خیالی بپردازند. در ابتدا همه دچار برخی اختلالات روانی شدند چون نمیتوانستند در سرزمین خیالی به چیزی غیر از چیپس و پنیر فکر کنند و این برایشان دغدغه شده بود که حتما چیپس و پنیر باید اهمیت خیلی خاصی داشته باشد که نمیتوانستند از آن چشم پوشی کنند. بعضی از آنها که خیلی هوس چیپس و پنیر کرده بودند آنقدر هم در دنیا چیپس و پنیر خوردند که کلی چاق شدند و این کسب و کار دکترها را اندکی رونق بخشید. دکترها از همه بیماران چاق شنیدند که شخصی هست که آنقدر در عالم خیالی چیپس و پنیر میخورد که مه دلشان آب می افتد و این دلیل اصلی چاقی همه آنهاست چون آنها دیگر نمیتوانند جلوی چیپس و پنیر خورد خودشان را در دنیا بگیرند و آنوقت همه شان چاق میشوند بی آنکه متهم اصلی چیپس و پنیر خوری در عالم خیالی واقعا چاق شده باشد. این بود که همه و به ویژه دکترها را قانع کرد که حتما باید این شخص را پیدا کرده و در سرزمین خیالی چیپس و پنیر خوردن او را تماشا کنند. این میتوانست باعث شود دکترها هم جلوی بیمارانشان چیپس و پنیر بخوردند و بیمارها را متوجه کنند که چیپس و پنیر خوردن در دنیای خیالی خیلی هم کار بدی نیست و هم میتوانست اشتهای بیماران را افزایش داده و باعث چاقی بیشتر شده و درآمد دکترها را بیشتر کند.

دکترها همان کار را کردند و پس از آنکه او را شناختند آنقدر با او جلوی بیمارانشان در سرزمین خیالی چیپس و پنیر خوردند که بیمارانشان روز به روز بیشتر هوس چیپس و پنیر کرده و چاقتر شوند. بعد از مدتی بیماران احساس کردند که دکترها دارند به آنها خیانت میکنند و دکترها را نیز مجبور کردند تا با آنها چیپس و پنیر بخورند. آنها دکترها را تهدید کردند که چیپس و پنیر خوردن با بیماران به قدری امری ضروری است که اگر دکترها از آن امنتاع کنند آنوقت همه بیماران بدون توجه به سلامتی خود آنقدر چیپس و پنیر خواهند خورد تا از چاقی بترکند! دکترها که نمیتوانستند طبق عهد و پیمان پزشکی خود سلامتی جامعه را نادیده بگیرند شروع به خوردن چیپس و پنیر با بیماران خود در جلسات ویزیت کردند و با بیمارانشان همانطور چاقتر و چاقتر شدند و پس از مدتی دنیا کاملا به دو دسته تقسیم شد. دسته اکثریت همه آدمهای چاقی که از چیپس و پنیر خوردن در دنیای خیالی خسته شده بودند و دلشان میخواست در دنیا هم چیپس و پنیر بخورند و هم قرص های لاغری و دسته اقلیت آدمهای منفوری که بجز چیپس و پنیر خوردن در دنیای خیالی کاری نمیکردند. همان آدمهای منفوری که همه را من جمله دکترهای لاغری را به چاقی مفرط مبتلا کرده بودند اما خود کار دیگری نمیکردند. بالای سر همه خدا آن بالا نشسته بود و از بیچارگی همه آن آدمها داشت همه را شکست میداد. آن بالا نشسته بود و اکثریت چاقی را که از چاقی خود عذاب میکشیدند شکست میداد. آن بالا نشسته بود و اقلیت منفوری را که در دنیای خیالی چیپس و پنیر میخوردند بدجوری شکست میداد!

در باب توحید

این نیستم، آن نیستم، این نیستی، آن نیستی، این نیست، آن نیست! ارزشها نسبی و متغیرند!

یه عمره داری به ما درس اخلاق میدی حالا اومدی میگی اخلاق مهم نیست شارلاتانی؟ که چی؟ که یعنی شارلاتان بودن مفهوم بزرگ شدنه؟ نه داداش! اصلا اونطوریا نیست. تو یه جاشو خیلی ناجور اشتباه کردی!

به قول ابوعلی سینا

به قول ابوعلی سینا در مورد علم و دانش و سواد میتوان گفت که: تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همین که نادانم!

احساسات مردم

ای وای چه کنم احساساتم، احساساتم، احساساتم، حساساتم، حساساتم، ساساتم، ساساتم، ساساتم، ساساتم، او ای چه کنم؟

در باب دین!

در باب دین، در آیه الکرسی میفرماید که یه عده هستند که خدا ولی آنهاست و آنها را از ظلمت به سمت نور هدایت میکند. یک عده دیگر هم هستند که ولی آنها طاغوت است و آنها کافرند! و از سمت نور به سمت ظلمت میروند. مصادیق نور و ظلمت و سایر موارد اصولا باید خیلی ساده تر از اون حرفها باشه که خدا برای بشر آیه نازل کرده! اگر هم که خدا آیه نازل نکرده که دیگه فاتحه همه چیز خونده اس! حالا با استناد به همین کتاب مقدس رایج در مملکت اگر بخواهیم نگاه کنیم مشخصا اینکه آدم از نور بخواهد خودش را بنده طاغوت کرده و به سمت ظلمت برسد کاری اشتباه است. حالا نور کدومه ظلمت کدومه و باقی مسائل! مردم خودشون میتونن تشخیص بدن. مثلا جایی که برای کسب قدرت جفنگیات زیاد رایجه مسلما نوعی از طاغوت به حساب میاد!

چند قیافه مناسب برای استخدام

در این پست به معرفی چند قیافه مناسب برای استخدام میپردازیم که هرکدوم شباهت انکار ناشدنی به گونه ای بسیار مهم و در حال انقراض از یابوها دارند!

شعر عاشورا!

در پاسخ به مجری برنامه کانال سه، یعنی همون برنامه گربه نره و روباه مکار، که درخواست کرده بودند با شروع محرم شعری به این برنامه فرستاده شود. چون اینجانب غلامعلی لنگرودی شاعر مفقود نمیخواهم گیر یزید بیفتم بیتی را همینجا سروده ام:


عاقبت اسکل بیمار بسی است!

حرف در پرده بگو، تا نشوی شهره یار!

علوم کامپیوتر

کاکو! از وقتی من یو بی سی ره ترک کردم رنکینگش کلی تو علم بالاتر هم رفته! خیلی امبرسینگه این قضیه! بیا باقی کتکشم از هرچی ته جیب مو مونده تو بزن تو سر اون رامبد که دیگه فرفره جادو پشمکو صنعت اول مملکت نکنه لااقل!

به امید روزی که دنیا متوجه مضرات استفاده از سلاح های شیمیایی شده و از تولید، استفاده وووووو تبعات "شوم" فرهنگی استفاده از آن جلوگیری کند!

این داداشمون که از حقوق بشر حداکثر استفاده رو برد و منجر به خلق این اثر هنری توسط ریش خودش شد!


موشک!

خب خوبه دیگه، اورانیومو میشه گذاشت تو همین. یه محفظه اورانیوم بر توش میذارن بعد شلیک میکنن!

یا بنی اسراییل! تف تو روحتون که فرعونم ازتون روسفیدتر در اومد!

در ضمن من توی ویکیپیدیا خوندم که حمزه در جنگ بدر کلی پوز زنی کرد. سپس در جنگ احد به طرز مفتضحی توسط هند همسر ابووسفیان کشته شد و بعد جگر ایشونو درآوردن خوردن! یعنی اونقدر فاجعه از حمزه بدشون میومده. بعد از فتح مکه پیامبر که در گذشته با ابوسفیان در جنگ بود اسلام ابوسفیان رو پذیرفت و بعد ابوسفیان مسلمان شد و بعدش هم چیز خاص دیگری نشد. یعنی تا زمانی که عثمان بر ابوسفیان نماز خواند بعد از مرگ ابوسفیان و بعد در زمان خلافت حضرت علی یک عده زیاد آدم تعطیلی که عمدتا از کوفه و سایر ممالک اسلامی بودند در سپاه علی علیه معاویه پسر ابوسفیان در جنگ صفین شرکت کردند که در میانه جنگ معاویه که خودش کرم ریخته بود در ابتدا و باعث شروع جنگ شده بود یی دفعه ای قرآنها را بر سر نیزه کردند و بعد ییهو اکثریت قریب به اتفاق آدمهای تعطیلی که عمدتا از کوفه و سایر ممالک اسلامی! بودند ییهویی جا زدند و ابوموسی اشعری در جریان حکمیت سولاخ شد و عمر و عاص معاویه را خلیفه کرد و سپس خلافت امویان و عباسیون که در زمان هر دو امامان شیعیان تحت ظلم و فشار بسیاری زندگی میکردند تشکیل شدند و تا جایی که من خودم با اعراب آشنا هستم خیل کثیری از اونها با امویان و عباسیون هم حال میکنند. اما به هر حال خلافتهای امویان و عباسیون به طور کلاسیک جزئی از خلافای اهل سنت هم به حساب نمی آیند! یعنی اهل سنت هم بعد از حضرت علی ماجرای خلافت رو تمام شده میدانند. حالا عباسیون چه آدمهای عوضی بودند؟ همینهایی که امام رضا رو میارن خراسان بعد یک سال نگه میدارن و بعد میکشند! بعدش نگاه میکنی میبینی طول حکومت عباسیون در اسلام چقدر بوده؟ یه چیزی حدود پونصد سال! یعنی در طول این پونصد سال این حکومتی که حتی به اذعان کتاب دینی و تاریخ دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان ما هم حکومتهای نکوهیده ای هستند. چرا؟ چون اینها گرفتن امامان شیعه رو به وضع مفتضحی کشته ان! چرا؟ چون خوششون نمیومده از امامان شیعه! اه! پس چرا؟ نکنه چون کره زمین گرده اینطوری شده؟ نه بابا! اصلا کلا از کلیت قضیه تاریخ اسلام نمیشه جمعبندی کاملی کرد. به جون خودم، به جون شما، دل شده داغون شما!

یکی از مشکلات من در فهم اسلام

یکی از مشکلات من در فهم اسلام در اینه که فرق حمزه عموی پیامبرو با اف-16 نمیتونم بفهمم. این عقیده من لزوما درست نیست. اما اگر کسی هست که بدون مشت و لگد بلده به زبان خوش و با استفاده از دلیل و برهان توضیح بده که فرق حمزه با اف-16 در چیه خوشحال میشم!

تمدنی کهن که لزوما شیطانی نیست!

مسافرین محترمی که از طریق گوشی های مربوط به خودتون این پیامو میشنوید. ترمز دستی تا دقایقی دیگر کشیده خواهد شد. مسافرین غیر محترم خودشون با کله برن تو شیشه. هه هه هه هه! ضمنا اگر کسی از مسافرین غیر محترم ملاحظه شد که با کله داره میره تو شیشه از پشت هول (حول) (فشار!) بدین که خودش بدتر بره تو شیشه!

ای وااااایییییی، اگه عمری باقی باشه و تا عید هنوز سیکس پکم در نیاد دیگه باید یه فکر جدی کرد!

ضمنا با نمایش ضعیف تیم ملی من از این به بعد یکمی سطحم بالاتر رفته از تیم ملی. دیگه خودتون لطف کنید خرده نگیرید. میدونید که خودتون به حد کافی آدمهای بی عاری هستید!

در پاسخ به برخی خردسالان

اخیرا برخی خردسالان بابا کل کلو باز کردن که دیگه بیخیال شم. در پاسخ به این خردسالان باید بگم که در درجه اول زیاد با تیغ سیبلاتونو نتراشید که سیبیلاتون کلفت نشه. در درجه دوم باید بگم که بچه جون من بعضا از باباتم ضایعترم. لازم نیست با من کل کل کنی!

نه بابا!

یکی از دوستان تماس گرفته با من گفته ایندفعه دیگه قراره همه چیز تو این خرابشده درست بشه. در پاسخ باید گفت نه بابا! زیاد به من فشار نیارید فشارم میفته پایین!

شمبول منو شائبه دوست!

این دوستمون که به قدری قیافش ضایعه که معلوم نیست اصلا از کجا فرار کرده!

مثلا اگر در یک جایی مثل ایران، از قدیم دونسته شده که یک چیزهایی همیشه بدبیاریه و یک چیزهایی دیگری هست که معمولا شانسه، که این قضیه کاملا ممکنه که در جای دیگری از دنیا حتی برعکس باشه، آیا این به آسمان ربطی پیدا میکنه؟ یا به چیز دیگری؟

ببینید در سوره بقره میفرماید که خدا اول حیات را بر روی زمین آفرید و زمین را جایی برای زندگی انسان قرار داد و سپس به آفرینش آسمان پرداخت که این هفت آسمان هست. یعنی احتمالا خدا هنوز در حال آفرینش آسمان قرار داره. این آفرینش آسمان دیگه چه صیغه ایه؟

ببینید بشر دیگه خیلی که تا حالا ترکونده در مورد شناخت انسان توانسته به یک جاهایی برسه در "نورو ساینس" اما به هر حال مسلما نوروساینس هم درست حسابی شناخته شده نیست. هنوز در کل دنیا لبه های علم، ادبیات، هنر، اختراع، اکتشاف، و هر چیز دیگری هنوز برپایه اشراق، بیداری ذهنی، دیگه چه میدونم، اغراب فلسفی، همون چیزی که باعث میشه ذهن آدم بیدار بشه و به درک عمیقتری از هستی برسه اتفاق میفته. و این اتفاقی نیست که در طول تاریخ از زمانی به بعد متوقف شده باشه. خب فوتبالیستهای آلمانی اگر میرن تو جام جهانی اول میشن. یا مثلا آرژانتین اگر کشوریه که با چندرغاز پول هنوز در تمامی دنیا کلی فوتبالیست و مربی شاخص داره. و یا انگلیس اگر کشوریه که هنوز بر قله های هنر در همه زمینه ها می ایسته. و یا آلمان و ژاپن اگر توانستند خودشونو به قله های تکنولوژی برسونند. و یا آمریکا اگر توانست در همه زمینه ها به درجه خیلی توپتر نه ولی به درجه خیلی توپتر یکمی کمتری برسه! خب اینا همش به نوعیه که اینها روی همین کره زمین تونستند به اون بیداری و بهره وری بالای ذهنی برسند که بتونند بزرگترین کارها رو به دست خودشون انجام بدن. یعنی حداقلش اینه که خودشون شناخت درستی از مسیری که باید طی بشه برای رسیدن به موفقیت دارند. ما ایرانیها اما چی؟ ما الان همه چیزمون یه طوری اتفاق میفته که همش فکر میکنیم اینبار دیگه حتما ترکوندیم اما نگاه نمیکنیم که خب اگر ما ترکوندیم خیلیهای دیگه ای بودن که هم با ما فرق میکردند و هم در قرون گذشته بیشتر از ما ترکوندند و هم بیشتر از ما پیشرفت کردند و هم بیشتر از ما یاد گرفتند و هم بیشتر از ما تاریخ خلق کردند. و هم بیشتر از ما به همه جا رسیدند. خب دیگه روی این کره زمین صاب مرده که دیگه اتفاق خاص دیگری نمیفته که. توی این منظومه شمسی صاب مرده که به غیر از کره زمین جای دیگری حیات وجود نداره که. خب توی این کهکشان صاب مرده که توش خیلی بعیده جای دیگری حیات باشه یک اگر هم پیدا بشه خیلی عجیبه! در این وضعیت که ما یک سری آدمیم با این مشخصات روی کره زمین. بیشتر از رسیدن به همون ذهنیت و مغز و توانایی توپ چه چیز دیگری میتونه برای بشر مهم باشه؟

الان یه پیامی اومده که در دنیا پیشرفته ترین سیستمهای ترمز وجود داره. خب برادر من، سیستمهای ترمز که مال ما نیست. مال خود دنیاست. به اون سادگی ها این سیستمها در اختیار کسی قرار نمیگیره!

مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه

اخیرا این آقای صادق زیباکلام دیگه اصلا توی روزنامه نیست. آقای زیباکلام بنده هم یک گلدونی توی بالکنم هست که هرچند وقت یکبار یه برگ کوچکی قاطی سایر برگهای گنده ای که در اومده توش در میاد و بعد هم خشکش میزنه. فکر میکنم از نظر سیاسی به وضوح سیاستمداران ما اگر تا حالا توانسته بودند رفیعتر از شعبان بی مخ بیندیشند شاید مملکت ما به جای بهتری رسیده بود. شما هم که خودتون بهتر میدونید الله الصمد و نیازی نیست که آدم بخواد به خدا کمک کنه! به جای اون حرفها بشینیم کرامات شعبونو لیست کنیم ببینیم مشکل چیه که حضرت حافظ نمیتونه اونقدر تو مملکت ما به جایی برسه. حتما یه دلایل ناجوری باید داشته باشه این قضیه!

فال حافظ

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
...
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
...
وگرچنانکه در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
...
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
...
دل صنوبری ام همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
...
اگرچه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
...
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست