بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

روشنفکری سیاسی

با عرض معذرت از برخی دوستان و مسوولین مملکتی باید بگم که متاسفم نه! من با یزید حال نمیکنم. من هر کاری کردم نشد با امام حسین حال نکرد!

من نفهمیدم چرا اینقدر به این جب بوش بد و بیراه میگن. مگه خاندان بوش کلا علیه صدام نیست؟

یه اخطاری هم بدم به این تفاله هایی که ادای احترام به بچه باز درون رو مهمترین وظیفه بشری خود میدونن. که نه! ادای احترام به بچه باز درون مهمترین وظیفه بشری انسان نیست! ادای احترام به کودک درون مهمترین وظیفه بشری انسانه!

یه اخطاری هم بدم به همه این تفاله هایی که دیگه بچه بازی و بچه باز بودن و بچه باز بار آوردن همه عادتشون شده که یزید خودش حاصل اونهمه بچه بازی بود. بچه بازی اگر قرار بود در دنیا به جایی برسه تا حالا رسیده بود. یکم هم بهتر فلسفی فکر کنید!

اگر دین ندارید آزاده باشید

دوستان جا داره در آستانه این روزهای عزیز دقت کنند که اگر چیز توپتری از اسلام هم در دنیا هست اون چیز ابن ملجم مرادی نیست! خوارج نیست!

یه چیزی نوشته در وبسایت تاریخ و تقویم از یاستین گوردر که تا جایی که یادم میاد نویسنده کتاب بسیار زیبای دنیای صوفی هست. که میگه:


فیلسوف کسی است که تصدیق می کند، دانش زیادی ندارد و این موضوع او را آزار می دهد. با این حال او داناتر از همه کسانی است که در مورد دانستنی ها و مهارت خودشان، در زمینه هایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارند، سر و صدا می کنند. من می گویم که دانا کسی است که می داند که نمی داند. سقراط خودش اعتراف می کرد که فقط یک چیز می داند و آن اینکه هیچ چیز نمی داند. این گفته را آویزه گوش کن، چون این اعتراف حتی بین فیلسوفها خیلی کمیاب است. یادت باشد که این اعتراف بین مردم، می تواند به قیمت از دست دادن جان آدم تمام شود. همیشه خطرناکترین آدمها کسانی هستند که می پرسند. جواب دادن تا این اندازه خطرناک نیست. در یک سوال می تواند بیش از هزاران جواب، باروت خشک وجود داشته باشد.

یاستین گوردر



+ در جواب جا داره آدم بگه که ببخشید در آستانه تاسوعا و عاشورا و در آستانه خیلی چیزهای قبلی و بعدی و سایر آدمهای توپی که در طول تاریخ اومده بودند و رفته بودند و سایر مسائل به نظر میرسه که در کل دنیا تابحال کسی نتونسته چیزی بگه که به قیمت جونش تموم نشه. یا کاری کنه که به قیمت جونش تموم نشه. درسته دوربین فیلم برداری خیلی کمک کرده اما به هر حال به قول شاعر بلند آوازه ایرانی خیام. این کارگر دهر عجب میشکند! اینهمه کوزه میسازد خیلی توپو بعد همش میزند میشکند!

پیام من به اوباما

بابا تو با این جفنگیاتی که تو دنیا راه انداختی گندشو دیگه در آوردی. باش تا صبح دولتت بدمد.

در روزنامه نیست

این حسن خمینی، من نمیدونم میخواد بره مجلس خبرگان چکار! ایشون وقتی انقلاب شد به سیبزمنی میگفت دیبدمنی! حتی خیلی الفاظ رکیک تری هم بکار میبرد. شایسته نیست همچین لات بازیایی!

اندرباب معایب کل!

قبول ندارید که کل ابی و داریوش با هم در گذشته های بسیار دور چیزی بود که الان اصلا به درد هیچ کدومشون نمیخورد؟ حالا من از کجا میدونم ابی و داریوش با هم کل داشتن؟ خب به هر حال کل داشتن دیگه! هر دو خواننده بودن و هر دو قوی بودن تو خوانندگی و غیره و ذلک. همونطور کل خیلی انواع مختلف کل هایی که در گذشته بین خیلی انواع مختلف آدمها در گذشته اتفاق میفتاده حالا دیگه به درد هیچکدومشون نمیخوره!

خاتمی چی؟

خاتمی که از اول کاره ای نبود!

داداشمون که اصلا سبک جدیدی از دعا کردن رو به منصه ظهور گذاشت!


پیام من به ارتش آمریکا

یکی از دوستان ما هست که با ما آشنایی داشت در ایران اخیرا در افغانستان ایشون به ارتش افغانستان ملحق شده. اگر صحبتی چیزی، مطلبی بود حتما با ایشون در میون بذارید. سر مینی سیتی کنار پل هوایی عابر پیاده هم یه پدر افغانی هست که واکس کفش و بند کفش و اونجور مسائل میدوزه ایشون هم خیلی گزینه مناسبیه. دیگه سایر دوستان افغانی که در ایران زندگی میکنند. همه دوستان افغانی که از کیف سامسونت استفاده میکنند. تمامی دوستان افغانی که نه تنها طرفدار طالبان نیستند بلکه یا از دست طالبان فرارین و یا علیه طالبان زحمت میکشن. جا داره پس از توافق هسته ای تشکر ویژه ای از همه این دوستان افغان به عمل بیارم چون در ادامه در ایران قراره دیگه به غنی سازی اورانیوم پرداخته بشه و خبر خاص دیگری نیست. لذا این دوستان احتمالا بتونن به مسائل انسانی و بشری و دردهای عمیق بشر و معنای واقعی زندگی و سایر مسائل خیلی بهتر پی ببرند از مذاکره کنندگانی که تنها دردشون در زندگی قیافه گرفتنه!

محرومیت پستانداران

اخیرا در سی ان ان مقاله ای درباره پستانداران کمیاب قرار داده شده که خیلی طول میکشه تا عکساش بیاد. فکر میکنم جا داره این وبسایت بیشتر از اینها به خزندگان مطلب اختصاص بده که مشکل سرعت اینترنت ما هم حل بشه!

مموووووووووووووووووووووولاناااااااااااااااا.... شعر های عرفانی زیاد گفته خب اما معصوم که نبوده....

فامیل دور

آی مجری، این دوران اضلا دوران خوبی نیست، هممون باید بشینیم فقط اضطراحت کنیم!

واحد مرکزی خبر، شلمشس!

نظر من در مورد دخترها

به افتخار همه دخترهایی که ضایع نیستن تو دنیا، خاک تو سر همه دخترهایی که ضایعن!

It's a Shame if Any Feminists Directly or Indirectly Provide Support for People who do this kind of act in the world

این داداشمون که تو آلمان از این غذاها درست میکرد! تو آلمانا!


حافظ "انتخابی"!

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش
کو به تاییدِ نظر حلّ معما می‌کرد
دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم: «این جام جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟»
گفت: «آن روز که این گنبد مینا می‌کرد»
بی‌دلی، در همه احوال، خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور «خدایا» می‌کرد
این همه شعبده خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد
گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند،
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد
گفتمش «سلسلهٔ زلف بتان از پی چیست؟»
گفت: «حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد!»

این داداشمون که دیگه واقعا از دست حماقت همه خسته شده بود نمیتونست تحمل میکرد!


خب دیگه، فعلا ترمز دستی!

زاخارا!

ابو محمد معدی کرب بن قیس بن معدی کرب از تیره حارث بن معاویه و بزرگ قبیله کنده در حضرموت بود. وی ملقب به اشعث است که به معنای ژولیده مو می‌باشد. بعضی جاها به وی لقب اشج (شکسته پیشانی) و عرف النار (به معنای خائن) داده‌اند. در سالهای جوانی وی به قبیله مراد که پدرش را کشته بودند حمله کرد، اما اسیر شده و مجبور به پرداخت ۳۰۰۰ شتر به عنوان فدیه گردید. در سال ۱۰ هجری/۶۳۱ میلادی او سرکرده گروهی بود که برای تسلیم بخشی از قبیله کنده در مدینه به محمد، مأموریت یافته بودند. قرار بود خواهر اشعث به نام قتیله به ازدواج محمد در آید، اما پیش از آنکه قتیله به مدینه بیاید، محمد درگذشت. بعد از مرگ محمد، اشعث به همراه قبیله اش شورش کرده و مسلمانان آنان را در قلعه نجیر، محاصره نمودند. نقل است که اشعث شرط تسلیم قلعه را به در امان بودن خود و ۹ نفر دیگر گذاشت، اما از نوشتن نامش در عهدنامه تسلیم سرباز زده و بدین سان از اعدام رهایی یافت و به مدینه فرستاده شد و ابوبکر نه تنها وی را بخشید بلکه خواهرش ام فروه (قریبه) را به ازدواج اشعث درآورد. اما برخی روایات حاکی از آنند که این ازدواج باید در زمان نمایندگی اشعث از سوی محمد صورت گرفته باشد. اشعث در غزای شام حضور داشت و بینایی یکی از چشمانش را در جنگ یرموک از دست داد. پس از ابوعبیده، اشعث و قبیله اش را به نزد سعد بن ابی وقاص در قادسیه فرستاد و اشعث در آن جا فرمانده سپاهی بود که شمال عراق را تصرف کرد. اشعث و قبیله اش در کوفه اقامت کردند و وی در سال ۲۶ هجری/۷–۶۴۶ میلادی، در لشکر کشی به سمت آذربایجان حضور داشت. وی مسئولیت اسکان و ثبت نام اعراب در آذربایجان را بر عهده داشت و به آنان فرمان داد تا ایرانیان را به دین اسلام دعوت کنند. شعث در زمان خلافت علی، مدتی والی آذربایجان بود و مسجدی در اردبیل بنا نمود. همچنین وی مردان قبیله اش کنده را در منطقه سراب آذربایجان اسکان داد.

اشعث در جنگ صفین، چه در جنگیدن و چه در مذاکرات حکمیت نقش مؤثری داشت و از کسانی بود که علی را مجبور به پذیرش حکمیت و انتخاب ابوموسی اشعری به عنوان حکم اهالی عراق نمود. بر همین اساس روایات شیعی وی را «یک خیانت کار دیرینه» قلمداد می‌کنند. اشعث که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، بر پایهٔ روایت‌ها، به علی گفت که اگر پیشنهاد صلح را نپذیری، یک نفر هم از قبیلهٔ من برای تو نخواهد جنگید. وی همچنین به عنوان پیک علی به سوی معاویه رفت تا از قصدش برای به قرآن کردن نیزه‌ها آگاه شود. در خلال شکل گیری حکمیت، اشعث آرزو داشت که بلاتکلیفی بین علی و معاویه طولانی شود تا بتواند از قدرت علی جلوگیری کرده و نفوذ گذشته خود را دوباره بدست آورد.

بسیاری از منابع می‌گویند وی از نقشه کشتن علی خبر داشته و ابن ملجم شب واقعه را در مسجد اعظم در حال مشاوره با وی به سر می‌برده است. در هنگام سحر، اشعث به ابن ملجم علامتی نشان داد که حجر بن عدی آن را شنید و از آن توطئه‌ای حس کرد و قصد داشت به علی اطلاع دهد، اما دیر رسید. اشعث به ابن ملجم رسیدن سحر را خبر داد که منابع شیعی آن را نشانه‌ای از تشویق وی برای کشتن علی می‌دانند. روایاتی دیگر می‌گویند که اشعث در خانه اش با ابن ملجم گفتگو کرده نه مسجد و حجر بعد از کشته شدن علی به اشعث می‌گفت که در اصل تو قاتل علی بودی. بر طبق یعقوبی، ابن ملجم یک ماه در خانه اشعث بود و شمشیرش را تیز می‌کرد. مسعودی روایتی متفاوت با دیگر منابع دارد که حاکی از آن است که وقتی اشعث از نقشه ابن ملجم آگاه شد، وی را سرزنش نمود. ابن مبرد نیز می‌گوید که اشعث نقشه کشتن را به علی اطلاع داد اما علی در پاسخ گفت که ابن ملجم هنوز وی را نکشته است و بنابراین نمی‌تواند وی را بکشد؛ بنابراین روایات از اشعث تصاویری مختلف از یک توطئه چی قتل علی تا یک یار وفادار به او، ارائه می‌دهند. اشعث در سال ۴۰ هجری/۶۶۱ میلادی در زمان خلافت حسن بن علی در کوفه درگذشت. وی یکی از دخترانش را به ازدواج حسن بن علی درآورده بود.


منبع: ویکیپیدیا

 

 

 

Never Care for Games They Play

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
And nothing else matters

Never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say
And nothing else matters

Trust I seek and I find in you
Every day for us something new
Open mind for a different view
And nothing else matters

Never cared for what they do
Never cared for what they know
But I know

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
And nothing else matters

Never cared for what they do
Never cared for what they know
But I know

I never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say
Nothing else matters

Trust I seek and I find in you
Every day for us, something new
Open mind for a different view
And nothing else matters

Never cared for what they say
Never cared for games they play
Never cared for what they do
Never cared for what they know
And I know, yeah!

So close, no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
No, nothing else matters

این دوستانی که داشتن فکر میکردن رو مریخ باید چکار کرد، فکر کنم امروز فردا باشه که دیگه سر و کله دایناسورها پیدا بشه!

پسر نووووووح پپپپااااااااااااااااااا پتاااااااااان پنشست! خاندان نبوتش گم شد! سگ اصحاب کهف روزی جند پی نیکان گرفت و آدم شد!

در روزنامه نیییییییییییییییییست اصلااااااااااااا! عمرنات پتاسیم!

الان گویا در زورنامه کارشناس اقتصاد میانه رو حکومت آقای مسعود نیلی یه مقاله ای نوشته درباره اینکه چرا گرانی دلار به اقتصاد ما کمک میکند. من خواندم تو اوردر اینکه دیگه خودشون خسته شدن و قراره محمود احمدینژادو برگردونن. خب آقای نیلی، دشمن ناعزیز و غیر مبارک. ای که تو هم از همون استاد دانشگاهاای تعطیلی هستی که واسه دوتا هواپیما سوار شدن و ویزا گرفتن و کنفرانس رفتن و قیافه گرفتن در حد ستون پنجم دشمن و عمال مزدوری که خارج از کشور زندگی میکنن رفتار میکنی. مرتیکه لاابالی، بنده دم، فلان فلان شده، سوراخ بی هویت، واسه بالا رفتن صادرات ابتدا باید زیرساختهای موجود در کشور رو به نحوی آماده کرد که به جای این مدیرای پوچ گرایی که سازمانهای دولتی و خصوصی نیمه دولتی رو اداره میکنن تو باسنشون عروسی گرفتن، یه عده ای بیان سر کار، که اول یه چیزی فراهم بشه که بشه صادر کرد. الان شما مشخصا داری یه جوری صحبت میکنی که منو یاد این دوستان باسن چاقی میندازی که به قول یکی از دوستان مفقود دوره دبیرستان من! هه هه هه هه! اینا احتمالا سالها برنامه ریزی کردن واسه اینکه باسنشونو بکوبن به دیوار که باسنشون گنده شه حرفشون تو خارجه برو داشته باشه. آخه عمال ستون پنجم باسن چاقی که تو باسنتون عروسی گرفتین که توافق شده با دنیا خان نعمت خودتونو بگسترید و زمینه های دیکته شمر و یزید و به ملت بیش از پیش فراهم کنید. اسم شماها استاد دانشگاه نیست. شما حتی در حد پستاندار هم به حساب نمیای در نظر من. در نظر من کلا شما به دسته خزندگان تعلق دارید.

درد مسلمین

باباجون دیگه همه تو ممکلت ایران میدونن که مساله روز مملکت درگیری عقیدتی بین مذهبیون و غیر مذهبیونه. حالا ما بگیم زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست. اونا هم بگن هرکه را دین نیست تنبون نیز نیست. خلاصه اونطور که به نظر میاد در ایران حتی اقشار غیر مذهبی هم که سرشون به تنشون می ارزه به شخصیتهای برجسته تاریخی اسلام ارادت دارن فقط فکر میکنن اگر کسی تونسته بود درد مسلمینو دوا کنه خب همون شخصیتهای برجسته تاریخی خودشون درد مسلمینو دوا کرده بودن دیگه. این مساله ای هست که نه! درد مسلمین به اون سادگی دوا کردنی نیست. اصلا اسلام از ابتدا به همون دلیل ظهور کرده بود.

در روزنامه نیست

بخش در روزنامه نیست امروز رو به این اشاره میکنیم که سعید حجاریان خیلی جالب عنوان کرده که کسی از ما تایید صلاحیت نمی شود!

پیام من به عادل فردوسی پور

داش شما هروقت عشقت کشید بیشین سر جات اس دی شدی!

پیام من به اصلاحات

آزادی اندیشه با ریش و پشمم میشه، البته فقط خودم!

پیام من به هاشمی رفسنجانی

قربون دستت یه توک پا بیا باشگاه ببین اگه پشمام کافیه از سری بعد دیگه کوتاه کنم!

یک بحث شبه فلسفی در مورد اخلاق

در اینجا جا داره که به یک بحث شبه فلسفی در مورد اخلاق اشاره کنم. به عنوان مثال شما فرض کنید که ما بخوایم دو مورد کار غیر اخلاقی رو با هم مقایسه کنیم که بر علیه یکدیگر رخ داده. چه عواملی مشخص کننده این هستند که کدوم غیر اخلاقی تر هست؟ به وضوح تقدم و تاخر دو کار غیر اخلاقی بر علیه یکدیگر به نوعی مهم است. به عنوان مثال کدام کار غیر اخلاقی زودتر شروع شد؟ دیگر چه چیزهایی میتوانند مهم باشند؟ به عنوان مثال عمق چرت و پرت و در دو کار غیر اخلاقی بر علیه یکدیگر هم میتواند مهم باشد. به عنوان مثال اگر کسی پنج سال نقشه کشیده باشد که کار غیر اخلاقی بر علیه شخص دیگری انجام دهد و شخص دیگر صرفا به طرف فحش داده باشد بدیهتا کسی که با رفتارهای غیر اخلاقی حقوق کس دیگری را ضایع کرده باشد کار غیر اخلاقی تری انجام داده است. در پست های آینده به سایر جنبه های چرت و پرت در مورد کارهای غیر اخلاقی بیشتر میپردازیم.