بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

یه دروغ جدید


باشه، خب ایندفعه تو به من گفتی که منو با کس دیگه ای عوضی گرفتی و این چیزیه که من به خاطرش کلی خوشحال شدم. بعدش کلی اعتراض کردی و گفتی این عوضی گرفتن رو به فال نیک میگیری چون به نظرت خودم هم از اون آدمهایی هستم که تو میتونی اونطوری بهشون بپردازی. منم قبول کردم که تو همون آدم سابق هستی، اما تو اصرار کردی که ایندفعه قراره یه جور دیگه ای رفتار کنی. منم بدون دلیل به تو فرصت دادم تا دوباره یه جور دیگه ای رفتار کنی. وقتی دیدم داری همون کار قبلیو تکرار میکنی کلی شاکی شدم اما تو ادعا کردی که کارت با کار قبلی فرق میکنه و بلد نبودی فرقشو توضیح بدی. به من تهمت زدی که کلی عصبیم و تو به خاطر عصبیت من به اون روز افتادی. باشه، میدونم که راه نجاتی جز تهمت زدن به من نداری و باور کردی به خاطر وجود مبارک تواه که من گرفتار این بدبختی شدم. اما بذار یه چیز دیگه ای رو برات تعریف کنم درباره همه لات و لوتایی که منو میشناسن. اونا هم همه مثل من عصبین و همشون هم فکر میکنن که تو بهشون تهمت زدی. بعدش برای مدتی خودتو پیدا کردی و سکوت اختیار کردی. باشه تو دیگه به پر و پای من نمیپیچی و این خطرناکترین چیزیه که من تا حالا به تو گفتم. چون به محض اینکه بفهمی من خیال میکنم به پر و پای من نمیپیچی، تصمیم میگیری دوباره از اول به پر و پای من بپیچی. باشه، اما حتی اگه اونطور هم باشه من یاد گرفتم که دیگه چطوری باید با تو سر و کله زد و تا زمانی که تو رفتار عاقلانه ای داشته باشی با تو مشکلی ندارم. باشه، میدونم که تو خیلی کنجکاوی که من چطوری تونستم به تو کمک کنم. لطفا اگر میخوای مجبور نشم مثل بقیه تو رو هم از سر راه خودم بردارم سریعتر تصمیم بگیر که کمتر به پر و پای من بپیچی. بذار خیالت و راحت کنم که من فقط قاطی لات و لوتایی که میشناسم احساس آرامش میکنم و دلم میخواد برم قاطی لات و لوتا خودمو خالی کنم. بعدش میدونم که تو حتما باز دستپاچه میشی و متوجه میشی منو با چیز دیگه ای عوضی گرفتی، اما خب این همون چیزیه که من از اول به تو گفتم. باشه، دیگه میدونم که تمام این چیزایی که به تو گفتم دیگه بیش از حد از آستانه تحمل تو خارج شده و دیگه وقتشه که من برم. باشه، من از اینجا میرم، اما همیشه یادت بمونه که من آدم حرومزاده ای نبودم و همیشه تونستم به تو کمک کنم.

چرا خاتمی در تامین امنیت اصلاح طلبان موفق نبود؟

خاتمی کلا بدنبال این بود که آدم خوبه باشد نه آدم خوبی، به قول همه دوستان بچه مثبت. کسی نیست بگوید پیامبر اسلام در طول زندگیش آنقدر موفق به بچه مثبتی نشد که خاتمی خواست.

پیام من به عبدالکریم سروش

مرده بدی زنده شدی، گریه بدی خنده شدی...

دلیل بد آمدن من از خاتمی

به طور کلی، من هزار و هشتصد و نود و سه بار بررسی کردم و هر هزار و هشتصد و نود و سه بار به این نتیجه رسیدم که خاتمی آدم عوضیه...

مشکل من با خاتمی

خاتمی هرگز مناعت طبعی را نداشت که بتوان به او در دنیا اعتماد کرد یا بتوان به کمک او برای نجات کسی جز عمالش تلاش کرد. خاتمی هرگز صداقتی را نداشت که بتواند بدون نگاه از بالا و دیدگاه دیکتاتورمابانه معمول موضوعات روز دنیا را درک و یا تحلیل کند. خاتمی زاده همان سیستم پوسیده ای بود که بجای تلاش برای پیشرفت همواره تلاش برای عقب افتادگی دیگران کرد تا قدر و منزلت خود را بیشتر جلوه دهد.

پیام خاتمی به من

اون خنده ها و دلبری، یا وعده های سرسری، کدومو باور بکنم، موندم منو ناباوری...

آخه بیرادر من خیوایر من، شیما بجای اینکه مویشکلو حل کنی، کل آلماآتی و زابرا کردی...

مشکل مملکت؟

مشکل مملکت اینه که خاتمی اون باکلاس لاییکی نیست که باید، اون آخوند بیکلاسیه که نباید...

اون روز

اگه اون روز برسه منم برات ناز میکنم، با غم و غصه و دردم تورو همساز میکنم...

ماجرای اختلاف تو با شوهرت

باشه، خب من دیگه کم کم خودم دارم مطمئن میشم و بهت حق میدم که تو حتما با شوهرت واقعا مشکل داری. اما باور کن بزرگترین ناپرهیزی که میتونم برای کمک به تو بکنم همین ابراز همدردیه چون من هم مثل تو از کثافت کاری های شوهرت خیلی بدم میاد. میدونم که تو و شوهرت تصمیم گرفته بودید که دونفری خیلی کارا توی دنیا بکنید اما وقتی موفق نشدید  و بعدش در عشقتون نسبت به هم شک کردید و فکر کردید که حتما همه چیز تقصیر منه. درسته که من اصلا تقصیرکار به نظر نمیام اما بدم نمیاد که اینجوری درست و حسابی خودمو تبرئه کنم. بذار اینو بهت بگم شوهرت اصلا آدم طبیعی به نظر نمیاد. اینو بخصوص به خاطر حساسیت شدیدش روی من میگم. درسته میدونم که تو دلت میخواد با من ازدواج کنی و از شوهرت خسته شدی. اما بعید میدونم با وجود کثافت کاری های شوهرت بعد از ازدواج ما بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم. باشه، میدونم که تو خودت هم از کثافت کاری های شوهرت خسته شدی و میخوای برای زندگیت یه فکر تازه ای بکنی. اما اگر بیشتر دقت کنی میفهمی که دلیلی نداره من اون آدمی باشم که بخوام به درد تغییر دادن زندگیت بخورم. اینو اکثر لات و لوتای دیگه ای هم که منو میشناسن مدونن که بعیده. خیلی بعیده من بخوام همه سوابق گذشته ام رو فراموش کنم و بخوام خودمو با تو به دردسر بندازم. باشه، میدونم میگی تو به هر حال داری اون کارو میکنی و نمیشه کاریت کرد. درسته، این کار تو منو به شدت خسته کرده. اما بهتره اینو خوب به خاطر بسپاری که من تا نفس آخر برای شکست دادن تو تلاش میکنم. درسته میدونم، تو داری تمام وقتتو به شکست دادن من میگذرونی و شوهرت اصلا از این راضی نیست. اما خب، بعید میدونم این قضیه به من ربط مستقیمی پیدا کنه و من مسلما به خاطر کارای تو نمیتونم متهم بشم. باشه، خب خودت داری توضیح میدی که اگر با من ازدواج نکنی بدبخت میشی اما باور کن من هیچوقت نمیتونم با کسی که خودشو به اون بدبختی دچار کرده ازدواج کنم. خودت میدونی که عزت نفست در حد صف سیلیسیوسه و توی صفر سیلیسیوس نمیشه کار خاصی کرد. باشه، خب تو فکر میکنی من در این باره باید یه کاری بکنم که در نهایت به ازدواج کردن با تو منتهی بشه. باشه، این وضعیت برای من بیش از حد سرگیجه آور و دردناک شده اما من مسلما آدمی نیستم که تو این شرایط کم بیارم. باشه، تو مسلما داری به کارت ادامه میدی و من مسلما تنها کاری که میتونم بکنم اینه که از شوهرت بدم بیاد چون درباره تو اصلا نمیشه کاری کرد.

بسه دیگه قراضه

چطوری؟ هرجوری میتونی، هرجوری میدونی، هرجوری میخوای، هرجوری بدونی، هرجوری بخوای، هرجوری، اونجوری، اونطوری، بیخودی، باخودی، ...

بسه دیگه قراضه

چطوری؟ هرجوری میتونی، هرجوری میدونی، هرجوری میخوای، هرجوری بدونی، هرجوری بخوای، هرجوری، اونجوری، اونطوری، بیخودی، باخودی، ...

تعرفه شمبول بقایی

آینده وزیر علوم پس از ارائه گزارشاتی دال بر تخلف از تعرفه شمبول بقایی شدیدا در هاله ای از ابهام قرار گرفت...