بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

یکی از علائم یک جامعه ناسالم

"سلامت اجتماعی" و "امراض اجتماعی" دو مسئله ای هستند که با توجه به تاریخ هزاران ساله بشر از هم قابل تفکیک هستند. به عنوان مثال واضح هست که احمدی نجاد به هیچ عنوان بدنبال ایجاد یک جامعه سالم نیست! در یک جامعه ناسالم هرکی ریاضی بلد نیست میره دنبال گزیدن هرکی ریاضی بلده. کسی که فلسفه بلد نیست میره دنبال گزیدن کسی که فلسفه بلده. کسی که از هنر بی بهره هست میره دنبال گزیدن کسی که از هنر بهره ای داره. در مورد "تضادهای اجتماعی" چی؟ یعنی در مواردی که خواسته های دسته های متفاوتی از مردم با هم در تضاد قرار میگیره چی؟ تضادهای اجتماعی چه در ایران و چه در کل دنیا من جمله مسائل شناخته شده ای هستند که دسته بزرگی از اونها از قبل قابل پیشبینی هست و سایر دسته های اونها مانند اونهایی که داعش ایجاد میکنه قابل پیشبینی نیستند، و خطرات بسیاری رو برای جوامع ایجاد میکنند. در کشور ما با ایجاد محدودیت های مفرط برای افراد از برخی تضادهای اجتماعی جلوگیری میشه اما خوب خود همین محدودیت های مفرط کشور رو از پیشرفت باز میداره و کشور رویکرد مناسبی برای "ایجاد" یک نتیجه مثبت و یا کنار آمدن با "عواقب طبیعی" این تضادها نداره. چیزی که همه میدونن اینه که ایران در زمینه دست و پنجه نرم کردن با این تضادها پختگی لازم رو نداره و دیدگاه "دین" هم در قبال این تضادها دو نوع هست. "دیدگاه ساده دینی" و "دیدگاه دشوار دینی". در دیدگاه ساده دینی کلیه تضادها با دشمنی قابل حل هست چرا که عده ای در ازای این تضادها با هم در میفتند و در نهایت با توجه به "سنتهای الهی" نتایج بلند مدت این تضادها دیده میشه. دیدگاه دشوار دینی چیزی شبیه همون"یخرجونهم من النور الی الظلمات" و یا "یخرجونهم من الظلمات الی النور هست". به علت تنبلی مفرط نسل بشر دیدگاه پیچیده و دشوار دینی دیگر در سطح جوامع چه ایرانی و چه غیر ایرانی (مثلا کانادایی) قابل قبول نیست و تضادهای اجتماعی با نزاع حل میشه. حل کردن تضادهای اجتماعی با نزاع نشان دهنده یک جامعه ناسالم هست که با وجود ناسالم بودن همچنان قدرت حکومتی خودش رو حفظ میکنه. خب دیگه، این حرفهای پیچیده بسه. باید برد دنبال اینکه ببینم به خاطر این دیدگاههای پیشرفته و پیچیده باید با کی نزاع کنم!

یکی از ایرادات جدی من به خاتمی و جریان اصلاحات

یکی از ایرادات اصلی دیدگاه جریان اصلاحات این هست که به همه چیز به دیدگاه ابزاری نگاه میشه. افرادی که بتونن به عمق اهمیت موضوعات پی ببرند در اصلاحات بسیار کم هستند و امکان پی بردن به عمق اهمیت مسائل رو هم به نوعی مسخره یا بی اهمیت میشمارند. همیشه ایستا هستند و گام مهمی رو به جلو بر نمیدارند. درسته که در زمینه های دیگر مانند هنر این جریان موفقیتهای چشمگیری داشته. اما ایرادش این هست که بعدا همون پیشرفت هنری هم محدود به عده خاصی بوده و استفاده ابزاری ازش کم صورت نگرفته. پشتوانه فکری که یک جریان دسته اول سیاسی نیاز داره در اصلاحات موجود نیست و متاسفانه این جریان فکری دچار سردرگمی و پوچ گرایی افراطی شده. جا داره به همین فکر کنند که فرصت زندگی کوتاه و غنیمت است و در همین فرصت کوتاه باید بیشترین بهره را با استفاده از امکانات و توانایی ها کسب کرد.

یکی از ایرادات روش آخوندی حکومت

یکی از ایرادات روش آخوندی حکومت کردن این هست که به همه چیز به دید ابزار نگاه میشه به طرز نامناسب. به عنوان مثال علم. درسته که علم ابزاری است برای موفقیت، اما خیلی چیزها هستند که جدای از اینکه ابزار موفقیت هستند در عالم هستی و در نسل بشر از اهمیت ذاتی هم برخوردارند. نباید دیدگاه نازلی در موردشون داشت. به عنوان مثال درک بهتر ریاضیات همیشه به درک بهتر هستی و جوامع کمک میکنه و به دیدگاه بهتری هم در مورد حکومت منجر میشه. حالا درسته که همه چیز رو نمیشه با ریاضیات هنوز دقیق اندازه گیری و محاسبه کرد اما به هر حال بسیاری از مفاهیم ریاضیات در زندگی آدم هم اتفاق می افتند. درسته که بدون وجود جامعه ای که به ریاضیات بها بده نمیشه توقع داشت شخصی که ریاضی بلده موفق بشه، اما این خودش نباید چیزی رو از اهمیت ریاضیات کم بکنه. چون از همون ابتدا ریاضیات به علت قواعدی که در اون کشف شده و همیشه بر عالم هستی در حد قابل اندازه گیری سیطره داشته اهمیت داشته. ریاضیات به اون علت اهمیت داشته که میشده با ریاضیات بسیاری از مسائل رو تحلیل کرد در زمینه های مختلف و به شهود نظری بهتری در مورد زندگی رسید.

ابراهیم تاتلیس

ابراهیم تاتلیس یه شخصیه که دقیقا همون وقتی که من رفته بودم سوئد مقاله ام رو ارائه بدم ترور شده بود. واقعا هم ناراحت بودم و مدام از کباب ترکی استکهلم که ترک بود هفته بعدش که تو استکهلم چرخ میزدم با کردیت کارتم درباره حالش سوال میکردم. بعدش هم که خودمو گرفتن پدرمو در آوردن! گفتم از ابراهیم تاتلیس یه یادی بکنم شاید مسوولین بعد از توافق هسته ای موقع عیادت از ابراهیم تاتلیس یه یادی هم از ما بکنن!

Wish You Were Here Lyrics
 (Waters, Gilmour) 5:17

So, so you think you can tell
Heaven from Hell,
Blue skys from pain.
Can you tell a green field
From a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?

And did they get you to trade
Your heros for ghosts?
Hot ashes for trees?
Hot air for a cool breeze?
Cold comfort for change?
And did you exchange
A walk on part in the war
For a lead role in a cage?

How I wish, how I wish you were here.
We're just two lost souls
Swimming in a fish bowl,
Year after year,
Running over the same old ground.
What have we found?
The same old fears.
Wish you were here.

خاطرات دوران قبل از انقلاب

البته من قبلا گفتم من در دوران انقلاب بدنیا نیومده بودم و دهه شصتی هستم. دهه هفتادی ها هم به قدری آدمهای نامیزونی از آب در اومدن که مسلما بعد سی سالگی فکر کنم همشون برن تو کار زراعت، البته من خودم هم به کار زراعت یه مقداری علاقه دارم. خلاصه میگفتم، از روزهای قبل انقلاب یادم میاد که همه از هول حلیم تو دیگ افتادن و چشمتون روز بد نبینه! جنگ و قحطی، برق رفتگی و آب قطع شدگی و خرخونی ممتد و وضعیت بحرانی! یعنی ملت انقلاب کردن واسه اینکه دیگه مجبور نشن درس بخونن، چشمتون روز بد نبینه، همون ملت بچه هاشون از خرخونی مغزشون ناقص شد. همین مغز خود من! میدونید چند مدت بستری بودم؟ چرا؟ چون مغزم معیوبه! زیاد هم نمیشه با خدا کل کل کرد. خلاصه همه از هول حلیم افتادن تو دیگ و اوضاع وخیم شد. حالا هم درسته که پولهای ایران داره آزاد میشه، اما باز نقدینگی زیاد بشه، نرخ تورم بره بالا، پولهای نجومی انباشته بشه، اختلاس بشه، ملت در مطالبه حقوق خودشون کوتاهی کنن! که این آخری خیلی افتضاحه ها. ملت خودشون موظف به مطالبه حقوق خودشون هستند، نه کس دیگری! ملت باید حقوق اولیه خودشون رو مطالبه کنند. اگر کسانی بیکار هستند و علاقه مند به کار باید این عده حتما فکر خاصی بکنند برای اینکه صدای خودشونو به حکومت بروسنن که حالا که مملکت از تحریم در اومده اون نیروی کار هم به طبع باید بتونه برای مملکت کار بکنه و موجب پیشرفت کل کشور بشه و نه فقط قشر خاصی از حکومت. به هر حال البته حکومت افراد با سابقه خودشو داره که از گذشته باهاشون کار میکرده. اما مردم هم باید بتونند جایگاهی مناسب با شان خودشون در یک جامعه سالم داشته باشند. فراهم کردن یک جامعه سالم هم به نوعی از وظایف حکومت هست. ببخشید، من باز رفتم بالای منبر، از هول حلیم تو دیگ افتادم. اینم حال و روز زندگی امثال منه تو این مملکت که کل دنیارو بگردی لنگشون پیدا نمیشه.

نگرانی من

میدونید نگرانی اصلی من الان چیه؟ اینکه محسن نامجو میگه: ذهن شاگرد خنگ فاجعه است، خنگ شاگرد در مراجعه است، عشق همیشه در مراجعه است! نگرانیم از همونه!

پیام من به همه بعد از توافق هسته ای

امیدوارم که برای همه ملت ایران (ره) منشا خیر بشه، و از هول حلیم تو دیگ نیفتیم!

کنار خانه ام بچر

از این پیاز خوردگی

از این لباس دوختن

از این پرنده خوردن

و از این جفنگ فروختن

کنار خانه ام بچر

که خر کنایه باز نیست

کنار خانه ام بچر

که شهر شهر کار نیست

از این جفنگ مردگی

از این لباس دوختن

از این پرنده خوردن

و از این کفن فروختن

....

کنااااااااااااررررر خانه ام بچر

که شهر شهر کار نیست

کنااااااااااااااررررر خانه ام بچر

کفن ترانه ساز نیست

....

دو دوب دوب دو ب دوب

....

کنار خانه ام بچر

که خر ترانه ساز نیست

کنار خانه ام بچر

که شهر شهر کار نیست

...

HIIIIIIIIIIIIIIIIIIGH   IS   THE  WAY    BUT     ALL    EYES    ARE    ON    THE           GROUND    >> >>>>..... 

شاید که پنجره ای رو به خورشید باز شود

با صدای کبوتران و با پرواز دیرهنگامشان

رنگهای آسمان که حلقه چشمانمان را ترک نکرده اند

و بازوان نیرومند مردی که چشمهایش

افق بی التهاب رویایی نزدیک را نظاره میکنند

ایستاده بر پهنه دری

که شاید گذشتن از آن

بزرگترین اشتباه تاریخش باشد

و نشسته بر سطرهای کتابی نانوشته

در هراس از بیهودگی آواز خوش پرندگان

ای کاش پنجره ای که به خورشیدش باز میشود

سرمای بی پایان وجودی را ذوب کند

که چون ایستاده بر پهنه در ضجر میکشد

نگاهش به فردای بی پایانی دوخته شده است

که نه خطی، نه نوشته ای، نه صدایی، نه پیامی، هیچ

هیچ چیز از او به خاطر ندارد!


پوشک کی؟

خب من پوشک کیو عوض کنم؟ من ظرفیت دارم در حد سه تا چهار نفر پوشک عوض کنم. پوشک عوض کردن بانوان رو هم لطفا به عهده من نگذارید.

درباره لیگ برتر

درباره لیگ برتر باید بگم که بازیکنان ما به نظرم میاد که یه مقداری تمرین دو استقامت براشون بد نیست. دیگه پوشک لیگ برترم من عوض نکنم دیگه. خودتون که میدونید پوشک عوض کردن در چنین شرایطی چه کار دشواریه!

استقلالی تمام عیار

من خودمو یک استقلالی تمام عیار میدونم. بیخود نیاید با من بحث کنید که من باید پرسپولیسی شم. استقلال از زمان بچگی من تا حالا تونسته تیم پر افتخار و قوی باقی بمونه. حداقل در فوتبال ایران. توی آسیا هم بالاخره با قهرمانی های قدیم و نایب قهرمانی و نیمه نهایی به هر حال تونسته. استقلال له و چه نشد که بخوان بگن بیا پرسپولیسی شو. مثل این میمونه که طرف مشهدی باشه، بیان به زور به طرف بگن بیا اصفهانی شو. آخه چه کار مسخره ایه؟ چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی. خب حالا استقلال از نظر بین المللی ضعیفه که درسته اما استقلال به هر حال بازی های خوبیو هم تو آسیا و هم بعضا از برخی تیمهای اروپایی متوسط برده. استقلال توی تیم ملی و جام جهانی هم همیشه بازی کرده و بازیکناش هم عالی بازی کردن. مثلا تیموریان خیلی خوب توی جام جهانی بازی کرد به عنوان هافبک دفاعی. هیجکس سانتر زیبای زرینچه در جام جهانی نود و هشت و ضربه طلایی حمید استیلی رو که هم بوی طلا میداد و هم طعم طلا میداد رو فراموش نخواهد کرد! احترام به حمید استیلی هم به عنوان مثال میشه آدم عاقلی بودن و به یک پرسپولیسی احترام گذاشتن. مگه حمید استیلی کم بوده تو پرسپولیس یا تیم ملی؟ کسی اشکهای حمید استیلی بعد از به ثمر رسوندن گل رو فراموش نمیکنه. ای کاش همه ما میتونست مغزمون برای همیشه توی همون حالتی که حمید استیلی توی مغزش میگذشت باقی بمونه. در زمینه کشتی و سایر ورزشها هم مسلما اهمیت ورزشهای اول و دوم بیشتر از سایر ورزشهاست. حالا ورزش اول ما کشتیه. ورزش دوممون بعضی وقتها وزنه برداری. بعضی وقتها تکواندو. بعضی وقتها والیبال! همه اینها برای این نیست که بگم من الکی استقلالیم. من به این دلیل استقلالیم که به نظرم ورزش چیز مهمیه و باید به نظرم باشگاه استقلال هم به همه ورزشها توجه بکنه. باید میزان تجربه ورزشی موجود رو با ورزشهای دیگر هم غنی کرد.

پوشک خاتمی

درباره، درباره، پوشک خاتمی باید عرض کنم که پوشک خاتمی رو هم من حال ندارم عوض کنم. میدونم که در این وضعیت فقدان ننه یه مقدار پوشک عوض کردن برای ایشون مساله شده اما به هر حال نه پوشک خاتمی نه پوشک هیچ اصلاح طلب دیگری رو من حال ندارم عوض کنم. اینها اگر اسمشون اصلاح طلب هست، باید حداقل یاد بگیرند پوشکشونو خودشون عوض کنند. در بعضی موارد دیده شده طرف استاد دانشگاس تو آمریکا، دانشگاه معتبر! پوشک طرفو من باید عوض کنم. ای تف تو روح اوباما که من باید اینهمه پوشک عوض کنم. خلاصه اومدم به مخالفین اوباما در آمریکا بگم که آره منم شاکیم از این پوشک عوض کردن. منو هم نه جزو خودتون اما از دسته اون آدمهایی بدونید که از دست اوباما شاکین!

فصل الخطاب من در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

با وجود تمامی احترامی که برای هیلاری کلینتون قائلم، معتقدم که دموکراتها به علت ضعف عدیده اوباما در ریاست جمهوری که آخرش مجبور شد از جمهوری اسلامی کمک بگیره و ضایع شد، ضمنا ریپابلیکنهای شسته رفته و سرشاخ و قبراقی مثل رامنی هم وجود دارند. من در انتخابات آتی از طرف فلوریدا به ریپابلیکنها رای میدم. دوستان اگر صدای منو میشنوند، جان جونز، رابی لاولر و سایرین اگر روی خط هستید نظرات منو انعکاس بدید. یکی دیگر از مشکلات من با اوباما استخدام دوستان بی لیاقت، بی شعور و در بعضی موارد فاقد عقل سلیم هست که گاه و بیگاه داد میزنند: ممححمد، محححححححمد، آقا مممحححححمد، میای پوشکمو عوض کنی؟ به دوستان توصیه میکنم پس از انتخاب ریپابلیکنها به ریاست جمهوری این دوستان ما رو هم به همراه پوشکهای بوگندوشون فکشونو بیارن پایین و زنده بگور کنن. ذذذذتتتتتتت زیاد.

خدا

در مورد خدا باید بگم که بعله من به خدا اعتقاد دارم اما یه مشکل اساسی هست، خداس، پول نیست! خلاصه اینکه از نظر اینکه کسی بخواد عقوبت بهتری داشته باشه و فکر کنه که بهتر میخواد عاقبت بخیر بشه بهتره که حداقل قبول داشته باشه که خدا پول نیست، یا خدا با پول تفاوت میکنه. چرا؟ چون گفتن اگر چیزی رو برای خدا شریک بگیری اون شرک هست و دیگه در اسلام درست نیست! یعنی مشکل اساسی داره در اسلام. پس ما به خدا معتقدیم و از خدا هم نا امید نیستیم.


پی نوشت 1: واگیا عادیل بی عیدالت!


پی نوشت 2: شعار جدید هواداران پرسپولیس: نیچه پاره پاره!

آزادانه فکر کردن

در مورد آزادانه فکر کردن باید بگم که تمامی این حرفهایی که زدم رو بهشون معتقدم، و پایه و اساس علمی هم دارند بسیار محکم. صلاحیت لازم برای تایید اینکه از نظر علمی این حرفها معتبرند رو هم دارم. به نظرم حقیقت رو هم نمیشه تغییر داد پس هرچقدر که آدم ورای زندگی دنیوی به حقیقت اهمیت بده در زندگی دنیا هم براش جای دوری نمیره و میتونه با روحیه بهتری زندگی بکنه. دیگه چه چیزی میتونه برای آدم اهمیت داشته باشه؟ اگه قراره آدم توی زندگیش به جایی برسه، بازیگر اصلی که اون تجربه رو برای آدم رقم میزنه حتما خدا هست و کس دیگری نمیتونه به اون اندازه قدرت داشته باشه.

درباره جنگ و جنگ آوران

به قول نیچه میگه دشمنتان را بجویید و جنگتان را برپا کنید. جنگی در راه اندیشه هایتان. و اگر اندیشه های شما هستند که از پا در می آیند، باز باید درست کرداریتان باشد که غریو پیروزی برمیدارد.

توهم

اخیرا توهم زدم که این پسره که توی شبکه آی فیلم مجریه توی مسابقه گوگوش هم شرکت کرده بود. خودتون برید ضریب توهممو بررسی کنید.

در مورد مسابقه گوگوش

در مورد مسابقه گوگوش من دلسا و امیرحسین رو انتخاب میکنم. اگر کسی سوال خاصی داشت بعدا بیشتر توضیح میدم که چرا و اینکه ریشه مخالفت من با گوگوش به کجا بر میگرده. به عنوان مثال به نظر من ابی هم با گوگوش مشکل داشته. حالا دیگه به هر حال داریوش هم که عجب آدم خوبیه که صداش به همه دنیا نمیرسه. سیاوش قمیشی هم انصافا با اینکه از من بدش میاد اما عمق احساسی زیبایی داره. معین هم که بسیار خواننده با هویتی هست. شهرام شبپره هم که واقعا نظیر نداره. سیاوش شمس یه مقدار بعضی آهنگاش قشنگه اما خب به نظرم لطمه هم زیاد خورده از همون. اندی واقعا نمونه اس. شهبال واقعا آدم باتجربه ای هست. ویگن که خب خیلی از ما باحالتر بوده اما بازم خیلی ضایعمون نمیکنه. عارف که به هر حال آخرش هست. شهره و شهرام صولتی هم واقعا کله اشون بوی قورمه سبزی میده. به فتانه به هیچ عنوان نباید اعتماد کرد. سوزان روشن واقعا موفق شد. دیگه ببخشید توروخدا سایر هنرمندانی که بعضیاشون به قدری خوب تربیت شده بودن که دیگه توی دنیا جایی براشون باقی نمونده بود.

آیت الله کابوی

خلاصه ماجرای زندگی من شاید این باشد که برم فامیلیمو به کابوی عوض کنم و بعدش هم برم تو حوزه علمیه ثبت نام کنم که آیت الله بشم. آیت الله کابوی. منتها با این تفاوت که کابوی خونده نیمشه مثل کلینت ایستوود، که البته ایشون هم آیت الله بوده اما خودش نمیدونسته. نه! خواستم بگم که اونطوری نیست! خودتون مراقب رفتار خودتون باشید. آیت الله :کاااااااااا ب وی هست.

در مورد آقای رودسری

یه معلم دینی داشتیم در دبیرستان به نام آقای رودسری که بعضا اجازه میداد بحث کنیم. خلاصه من هم معمولا در زمینه رهبری در دبیرستان کمال که دبیرستان مذهبی هم بود زیاد بحث میکردم. جالب این بود که با اینکه آقای رودسری خودشون پیرو رهبر بودند اما خیلی گیر جدی به ما نمیدادن که چیزی رو زیر سوال ببریم. اما خب بالاخره آخرش طبق عادت هم ایشون و هم معلمای دینی ما توی دانشگاه شریف وقتی کم میاوردن بیست دقیقه آخر کلاسو میگفتن که خب دیگه بسه و به ادامه درسمون برسیم! خلاصه همین در قانون اساسی ما حداقل امکان شورای رهبری در نظر گرفته شده که من فکر میکنم اونها رو احتمالا شهید بهشتی و سایرینی که قانون اساسی رو تدوین میکرده اند نوشته اند اما خب کشور ما حداقل هرگز نتونسته به جایی برسه که توش شورای رهبری وجود داشته باشه و هرگز هم به جایی نخواهد توانست رسید در چند ده سال آینده که امکان ورود کسان دیگری غیر از روحانیون به شورای رهبری باز بشه. علتش هم خیلی چیزها میتونه باشه!

در مورد مطلقه نبودن ولایت فقیه از من خواستن بیشتر توضیح بدم و توضیحش در اینه که اصلا خیلی کشورها هست که با ولایت فقیه اداره نمیشه و اصلا همه چیشوون هم از ما بهتر هست

در مورد نقطه بودن آدمها

در مورد نقطه بودن آدمها هم باید بگم که قبلا عرفا هم گفته اند که در دایره امکان ما نقطه پرگاریم و نمیدونم چیچی نمیدونم چیچی.... اجه خودججج بجونه بجونه اوجا بجوجه جیییی؟ اجه اودجودی بجه جه جیلی جوب میجه!

در مورد نظریه ولایت (خارج فقه)




در مورد نظریه ولایت، بذارید اینطوری توضیح بدم که فرض کنید که تمامی آدمهای یک جامعه یا یک جمع 10 نفره هر کدام یک نقطه در صفحه باشند. آنوقت میتوان چندضلعی بالا را رسم کرد. بعضی نقطه ها وجود دارند که به هیچ عنوان نقطه دیگری نمیتوان پیدا کرد که هم ایکس و هم ایگرگشون از اون نقطه بزرگتر باشه. به اون نقطه به اصطلاح میگویند "خط آسمان". از این خطوط آسمان هم در طول تاریخ زیاد بوده. مثلا خیلی پیش اومده که از فلاسفه مثلا دو فیلسوف هم زمان بتونن به نتایج قابل توجهی برسند. در زمینه علوم غیر فلسفی مثل ریاضیات هم همونطوره. حالا اینکه بگن آیا ولایت فقیه ممکن هست یانه؟ بله ممکن هست یه فقیهی پیدا بشه که یکی از نقاط روی چند ضلعی باشه حالا چه نیمه بالاییش و چه نیمه پایینیش! و به اون درجه از اهمیت برسه. هرچقدر هم که تعداد نقاط بیشتر بشه وخامت قضیه هم بیشتر میشه چون تعداد نقاط دور و روی چند ضلعی خیلی زیاد تغییر نمیکنه و در حد ثابت میمونه اما نقاطی که درون این چند ضلعی می افتند تعدادشون ممکنه به اندازه دلخواه تغییر کنه با توجه به توزیع اولیه داده و توزیع داده که معمولا به توزیع "نرمال" شباهت بیشتری داره در مورد این شاخصه های طبیعی. اما یکی بیاد بگه ولایت "مطلقه فقیه" بدیهیه که این مطلقه نمیتونه درست باشه چون نقاطی که روی این چند ضلعی هستند همیشه بیشتر از یک هست. حالا یکی بیاد در مورد ولایت غیر فقیه صحبت کنه که آیا ممکن هست یا نه؟ که اون هم بدیهتا ممکن هست. پس هم ولایت فقیه وجود داره و هم ولایت مطلقه فقیه وجود نداره و هم ولایت غیر فقیه وجود داره. اما ولایت فقیه چیه؟ همین که فقها از ابتدا به وجود چیزی مثل این چندضلعی معتقدند و اعتقاد راسخ دارند و تلاش میکنند که تا زمانی که آیت الله بشن برسن به یکی از اون نقاط روی چند ضلعی، که غیر ممکن هم نیست و تقریبا همیشه تونستن. آیا افراد غیر فقیه در ایران چنین تلاشی کرده اند؟ چرا! مثلا شعرا و نویسنده های بزرگی تلاش کرده اند مثل شعرای نو گرای معاصر و یا صادق هدایت و یا هوشنگ ابتهاج و یا حافظ و غیره و ذالک.... دیگه سرتونو درد نیارم، اتفاق خوب و بد توی دنیا زیاد میتونه پیش بیاد. از آخرت هم که فراری نیست! آدمها مجبورند اگر میخوان مهم بشن بتونن به همون نقاط روی چند ضلعی برسند. بعضیا زور میزنن که به نیمه بالاییش برسن و بعضیا هم زور میزنن که به نیمه پایینیش برسن. خلاصه یکی از معضلات ما با ولایت فقیه در اینه که فقها معمولا زور میزنن به نیمه پایینیش برسن و نه نیمه بالاییش

چیز

پی افکندم از چیز کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند....

پیام من به ملکه انگلیس

ننه جان دمت گرم، فقط تو ایران میای مراقب باش این ضد انقلابها گولت نزنن!

ونکوور که زندگی میکردم سر راه از خونه تا ایستگاه اتوبوس همیشه یه گدای لالی دم کافی شاپ بود. همیشه با همه آدمهایی که داشتن از اونجا رد میشدن مخالفت میکرد. بعضی وقتها هم بی دلیل کلی شاکی میشد. به نظرم اون گدائه دیگه کاملا با توجه به تحولات اخیر دنیا موفق شده باشه به پیروزیهای چشمگیرتری توی دنیا دست پیدا کنه. البته خدا کنه که خودش هم یه کمکی وضع اوضاع و احوالش بهتر شده باشه و این پیروزی چشمگیر براش به قیمت بیچاره تر شدن تموم نشده باشه!

تمام دردم از اون نامسلمونای ضاله ایه، که همین امشب قرآن سر میگیرن و به گناهان شبیه ضربت زدن به علی برای خودشون طلب آمرزش میکنن!

روش قر دادن من

هر کی فکر میکنه، خیال میکنه، زبونم لال به نظرش میرسه که من آدم ایرانی عادیم خودش یه روز بیاد اصلا کس دیگری هم نباشه، فقط روش قر دادن منو ببینه بعد خودش قضاوت کنه که آیا من عادی هستم یا نه؟ من با این نوع قر دادن چطوری میتونم یه ایرانی عادی باشم؟ حتی ژاپنی هم دیگه درست به نظر نمیاد. شاید باید مثل چینی ها فکر کنیم، چون اونا احتمال داره از قر دادن خوششون بیاد. من خودم خیلی چینی ها رو دیدم که دشتن قر میدادن!

علیه تمامی مستکبرین عالم

از همینجا حمایت همه جانبه این وبلاگ و نویسنده اش رو از حزب چپگرای یونان علیه استکبار جهانی اعلام میکنم!

ماجرای بدشانسی ابدی من

ماجرای بدشانسی ابدی من اینه که من به قدری بدشانس بودم که از اون به بعد تصمیم گرفتم علیه چیزی باشم که به نفعم بود و از اون به بعد دیگه مشکلم به نوعی حل شد!

مردم ایرانی عادی (سی ان ان)

سی ان ان، که یکی از معدود وبسایت های خبری فرنگی هست که فیلتر نشده در ایران، یک سری عکس گذاشته که "مردم عادی ایرانی!" با توجه به اینکه کلا عکس حرم و مسجد و اینا کشیده (ره)، خلاصه با این عکسایی که گذاشته من که نمیرم تو حرم ره نماز بخونم خیلی "عادی" به حساب نمیام. اما با این وجود من خودم رو یکی از جالبترین ایرانیهای غیر عادی میدونم که وجود دارند!

سرود سر زد از چپق (فقط شهیدان)

اینه که سرود سر زد از چپق رو جاودانه کردم: که سرزد از چپق، شیش تا تخم مرغ، فروغ دیده مشت اسماییل، بهمن اسم سیگار ماست، پیامت ای چاخان، استقلال پرسپولیس، بیخ ریش ماست، شهیدان پیچیده در گوش زمان ...لاختان، پاینده مانی و جاودان، جمهوری اسلااااااااا میییییییییییی اییییییییییییراااااااااااااااان!