بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

How can I not write this blog in English when I know you hate it, How can I not make you hate me, How can I not make you love my English, How can I do this? why not think writing in English can change the way people think? If we can help people change the way they think, why refuse them about what can be simply done. Although it brings no responsibility for people, and it can be extremely tense sometimes

James Hetfield

And I told James Hetfield I am going to write a blog about it and I did, Although I doubt that James Hetfield would admit he has visited me

Iron Maiden

And the most interesting concert I went to was the Iron Maiden concert

Chinese people think this is happening in one place, China! Japanese people think this is happening in one place, Japan! Iranian people think this is happening in one place, Iran! Afgan people think this is happening in one place, Iran! American people think this is happening in only one place, America! German people think this is happening in only one place, somewhere they know! Italian people think they know it is happening in America! British people don't care where it is happening, they only care about what they are about to do! Russian people are bored of making Artsy movies about this! Canadian people think this is happening in one place, Canada! Spanish people know something is happening but it can't beat them! African people believe all of white people's experiences have failed! What else? South American and Mexican people are enjoying it in an extraordinary fashion! Italian people are the one caring about it, Some Chinese people I met at Metallica's concert were enjoying it too much but they dont care about enjoying it too much, because there are so many of them, If someone screw up, other people can help!

فوق العاده

میگه از نظر فلان آدم تو اصلا فوق العاده نیستی، میگم از نظر فلان آدم اصلا کسی کلا فوق العاده نیست. فلان آدم تنها چیزی که بلده راههای بیشمار بدبخت کردن این و اونه. از نظر فلان آدم دیگران یا احمقند و یا دشمن! چیز دیگری هم نمیتونه درست باشه! یعنی فلان آدم به اون اندازه از خودش متنفره! تو هم اگر میخوای فلان آدم بهت بد نگذره تو زندگیت ازش تا جایی که میتونی متنفر باش. اگه فلان آدم تعدادش توی جامعه زیاد شد از همشون متنفر باش، از خودت هم متنفر باش، اما مراقب باش هیچوقت کاری نکنی که از نظر فلان آدم فوق العاده به نظر بیاد!

میگن که

میگن که رطب خورده منع رطب چون کند؟ حالا ماجرای بعضی آدمهای خاک برسر تو مملکت ما و خاتمی هم همینه!

معنی باور؟

باور یعنی چی؟ یعنی به زور به خودمون در مورد چیزی دروغ بگیم که داعش واقعا با لیاقته؟ یا نه، فکر کنیم به نشانه هایی که بعضا از سوی خداوند میتونن به ما کمک کنن که به چیزی باور پیدا کنیم؟ چرا عده ای تلاش میکنند پوپولیسم رو در ذات ملت نهادینه کنن؟ در حالیکه ثابت شده است که پوپولیسم چیز خوبی نیست. تنها چیز مربوط به پوپولیسم که میتونه در زندگی آدم تاثیر مثبتی داشته باشه رعایت کردن مسائل عرفی هست که عدم رعایتشون میتونه درگیری به بار بیاره. پس ما صرفا چه مذهبی و چه غیر مذهبی ملزم به توجه کردن به عرف هستیم نه چیز دیگر.

یکی دیگر از مشکلات کشور ما

یکی دیگر از مشکلات کشور ما اینه که بعضیا نمیدونن مذهبین یا غیر مذهبی. متوجه عمق بحران و نظم نامناسب اجتماعی که بر کشور ما حاکم هست نیستند و همه مشکلات خودشونو تقصیر این و اون میدونن. بعضیای دیگه رو هم که به هزار زور و زحمت به جای خودکشی تونستن یه میراث غیر جکومتی، غیر مذهبی از خودشون به جا بذارن تقبیح میکنن! چرا؟ چون اونا تنبل بودن و ساده ترین کار برای توجیه کردن خودشون این بود که سهل انگاری کنن چون تو این مملکت کی به کیه؟!

یکی دیگر از مشکلات غیر مذهبیون در کشور ما

یکی دیگر از مشکلات غیر مذهبیون در کشور ما اینه که باید باور کنند که با حکومت تفاوت میکنند! خیلی اشتباه فاحشیه که کسی غیر مذهبی باشه، و بخواد مثل گوسفند هم بشینه به حکومت نگاه کنه. اصلا هرکی هرجا به هر خیال واهی بخواد بشینه مثل گوسفند حکومتو نگاه کنه "وان وی اور انادر"، محکوم به زوال و ضعف و نابودی هست. پس! ملت ما اعم از مذهبیون و غیر مذهبیون برن تو زندگی به فکر خودشون باشن. خاله بازی تا زمانی به درد میخوره. بعد از یه سنی دیگه زندگی خاله بازی نیست. میشه همون قضیه محمود و عدد تولید کردن و بشکه نفت. درست که فکر کنید میبینید کسی درست و حسابی به فکر این مملکت نیست. عده ای هستند که غربی ها اونها رو اونقدر گوشه رینگ بوکس کتک زدن که مجبور شن یا خواسته هاشون رو پایین ببرن یا برن تو حکومت یه گلی به سرشون بگیرن، مثل همین وزیر امور خارجه و مذاکره کننده هسته ای و از اون قبیل. البته فقط بعضیاشون. یه عده دیگه هم هستن جهت کف و سوت کشیدن و نعره ها بزدند و خود را بعضا هلاک کردند!

فرهاد مجیدی

تمامی ورزشکاران ما که دوست دارند مردمی باشند، میتونن مثلا از عینک آفتابی استفاده کنند! چرا؟ چونکه اقشار بسیاری از مردم از عینک آفتابی استفاده میکنند!

همه این حرفها بعله برای اینکه بگم من واقعا امام زمانم! البته یه وقت برای آیت الله ها سوء تفاهم نشه. از اونجایی که احمدی نجاد خیلی با صراحت در مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد امام زمان صحبت میکنه، گفتم اگه فردا پس فردا این پدرسوخته باز رفت در هممون، لااقل من خودم ادعای امام زمانی کرده باشم. که یه جوری حالشو بگیرم یه وقت مشکلی برامون پیش نیاد.

"ابوجهل" نبوده، "ابوطالب" بوده! دیگه اینها در ابراز خودشون حتی خیلی صریح هم رفتار میکردند و از کسی خجالت نمیکشن. که از اون جهت ابوجهل هم جالبه. اگرچه بعد از وفات پیامبر و سالهای بعد و بعدتر و خیلی بعدترش همین ابوجهل و اینها بودند که اومدند مسلمین رو هم به گند کشیدند و همه متوجه شدند وقتی طرف با افتخار میگه "ابوجهل" منظورش چیه. اما خب به هر حال گروهی که فهمیده بودند و تلاش در فهمیدن عمیق متون کردند، به نتایجی بعضا خارق العاده دست یافتند که به علت احتمال سوء استفاده ابوجهل از آنها به طور کامل از سطح جوامع به طور مستقیم به دور نگاه داشته شد. این تقریبا درباره همه ادیان صدق میکنه و اون کاری هست که پیروان راستین اون دینها برای حفظ و بقای اون دینها انجام میدهند. و بسیارند کسانی که موفق میشوند از اون دینها در زندگیشون به نحو احسن استفاده کنند اما شاید اصلا مذهبی به نظر نیان. چون همون دین رو بهتر فهمیده اند و اولویت هاش رو رعایت میکنند. در مقابل کسانی که مذهبی به نظر میان لزوما اولویت های دین رو نفهمیده اند. یعنی این یک مساله ای هست که حداقل میشه توش امکان اختلاف رو در نظر گرفت. یعنی اون قرائت ناجور از اسلام که هرکی به این صورت نماز نخونه دیگه اصلا مسلمون به حساب نمیاد رو دیگه باید گذاشت کنار. نماز نخوندن صرفا گناه داره. آدم برای تحمل بار گناهای خودش باید حتما دست به کاری بزنه. باید رنجی رو بر خودش هموار کنه. و بگیر برو تا آخر واو به واو! اگر هم کسی شکی داره خودش بیخیال شه چون من حوصله ندارم. من خودم متوجه شدم این اسلام اصلا لزوما به ضرر خودم نیست. جزئیاتش بعضا در روزنامه هست. خودتون برید نگاه کنید قضاوت کنید.

مسلمین ایرانی

مسلمین ایرانی بدیهتا باید برن دنبال اینکه یه کاری شبیه به سلمان فارسی توی دنیا انجام بدن. همین! لازم نیست برن تو ناف بنی امیه ببینن چه خبره! عمر و عاص خودش از قریش رفته سمت اونا تا قضیه رو فیصله بده! حضرت علی هم نمیتونسته انکار کنه که عمر و عاص هنوز مسلمان بوده. اونقدر هم که دربار معاویه در حال و حول حرفه ای بودند و بیخیال همه چیز. تا اینکه همه چیز فاجعه میشد. شبیه همین سریالهایی که به ما نشان داده اند. دلیل فاجعه شدنش هم کسی بود که علیه آنان کار سترگی کرده بود. همیشه عادتشان شده بود که کسانی علیهشان کار سترگی انجام دهند. و کسانی که علیهشان کارهای سترگی انجام میدادند نوادگان پیامبری بودند که اسلام به او نازل شده بود!

توصیه های رهبر معظم انقلاب

اقتصاد مقاومتی معلومه چیز خوبیه اگر بشه. معنیش اینه که یعنی هممون بریم پوست کلفت بشیم. مثل خارجیا! که قبلا یاد گرفته بودن چطوری باید توی زندگی پوست کلفت شد. یعنی همه چیز روی هوا نبوده. یه کارایی بوده که آدمها میتونستن انتخاب کنن انجام بدن و براشون خیلی هم مفید بوده. حالا سرتونو درد نیارم. من که خودم شخصا توصیه های رهبر معظم انقلاب رو مورد توجه قرار میدم و ایشون در حال حاضر یه مواضع خیلی جالبی داره. اگرچه به هر حال مواضعش لزوما به نفع من نیست. اصلا من دوشمن. من ضایع. من به درد نخور. بابا منم باید توی این مملکت بتونم با تحصیلات به یه جایی برسم یا نه؟ معلومه که باید بتونم. معلومه که باید بتونیم. معلومه که باید بشه اگه کسی رفت چیزی یاد گرفت بتونه ازش توی زندگی استفاده کنه. بابا چه زندگی مزخرفیه! ااااااااه! خودتون نگاه کنید! ببینید چقدر از رهبر معظم انقلاب عقب افتادیم! ببینید ایشون چقدر از ما اونطوری جلو افتاد و رهبر معظم انقلاب شد اما ما چی؟ موی تمیز، روی تمیز، ناخن تمیز، من و داداشم بابام و عموم، اما اون چی؟ حسنی با چشم گریون دوید و اومد تو میدون. یه عمره که آرزو به دلمون مونده حسنی سر عقل بیاد اما حسنی خخخخخاااااااابه عجب خابی! حسنی بیدار بشو نیست. حسنی همینطور داره اوضاعش روز به روز بدتر میشه! حسنی داره همینطور دیوونه بازیهاش زیادتر میشه. نه اصلا انگار حسنی فرنگی شده! خروس جنگی شده! تو این دیار هفت رنگ، هفتاد رنگی شده؟ حسنی بده، بد، بد، بد، بد، خیلی بده، بد، بد، خیلی بی عاره حسنی، ادب نداره حسنی، بده و بدیش از حد رده، جایزه داره حسنی! حسنی بده، بد، بد، بد، بد، خیلی بده، بد، بد....

جهان گرد ارزشگزاران ارزشهای نو میگردد، اما مردم و نام گرد بازیگران میگردند، چنین است راه و رسم جهان!

Awefull us, Awefull, still the same Awefull us!

نیچه باز

از نیچه بازی تا حد مرگ خوشم میاد. نیچه هم استاد دانشگاه بوده و هم مریضی خیلی سختی داشته. با وجود مریضی سختش زندگی رو تونسته از یک دریچه عمیقی نگاه بکنه و در اختیار دیگران قرار بده. اون خدا بوده که اون شرایط سخت رو در زندگی به او تحمیل کرده بوده. و اون نیچه بوده که در اون شرایط سخت کاری میکنه کارستان!

یو اف سی 188

درد دل من با "کین ولاسکز": من هم مثلا تو حال و حوصله این هلفتونی رو ندارم!

شباهت من به ملت ژاپن

من همونطور که برای خودم دردم میگیره انگار برای ملت ژاپن دردم میگیره. انگار اصلا توی ایران درست نیستم. اصلا انگار من فقط تو ژاپن به درد میخورم. اصلا انگار باید از اول ژاپنی به دنیا میومدم. اینقد به ژاپنی ها شبیهم که حتی بعضی وقتها اخلاق سامورایی دارم. خلاصه ژاپنی ها دهنشون سرویس. مثل ما ادای خالی نیستن. یه مقدار مسائل جالب زیادی توشون هست. البته ملت ما هم اخیرا با تیم ملی والیبال و بسکتبال و فوتبال و کشتی و بوکس و کبدی و مردم عادی و قشر کارگر و سایر سایرین. خلاصه همه انگار دلشون میخواد تو ژاپن زندگی میکردن. اما ما خودمون هم میدونیم مال اون حرفها نیستیم. ما لنگه اونا ماشین تولید نمیکنیم. ما لنگه اونها توی زندگی درررررررررررررررررررررررررد نکشیدیم تا به اونجاها برسیم. ما در یه زمینه های دیگه درد کشیدیم. که اتفاقا در زندگی خیلی دردناک هم بود. بعد همه نشستن نگاه کردن دیدن توی این وضعیت خاک تو سری کشور خیلی جوادی هم نیستیم! خلاصه تو یه همچین وضعیتی یه دفعه وزیر وزرا باید برن مذاکره سر مساله هسته ای و ژاپن هم گفته بود پایه اس با ایران در زمینه هسته ای همکاری بکنه. خلاصه نمیدونم اگر عقل سیاستمداران جمهوری اسلامی درست کار میکرد احتمالا درد ملت ما رو که توی خیابون ولی عصر خیلی به وضوح میشه دید رو با درد ملت ژاپن یه مقایسه ای میکردن میدیدن کدوممون بیشتر ژاپنیم؟ ملت یا دولت؟ مسلما ملت بیشتر ژاپنن! خلاصه خود دانید. ماشین برای فروختن به شما هست. کرم و ضبط صوت و آیفون و چرخ گوشت و جارو برقی و تلویزیون و ام پی تری پلیر و سایر موارد بگیر تاااااااااااااااا تیم ملی فوتبال و سایر موارد. شما هم که خودتون خوب میدونید. نفت دارید و همه هم جدای از ارزش ریالی نفت، به نفت احتیاج مبرم دارن. اصلا نفت شیطان صفت تر از شیطان صفت ترین چیزهای دنیاست که دهن خلق خدا رو اینطوری سرویس کرد. بدون نفت اصلا نیازی به این کارها نبود. ملت با اسبشون میرفتن اینور اونور. درست همونطوری که آدم باید برای سلامت کامل زندگی کنه. خلاصه این زندگی ماشینی اومده و پیروز شده و دیگه حتی نمیشه زندگی رو بدون وبلاگ تحمل کرد. خلاصه قضاوتشون با خودتون. این ماییم که داریم سر خدا کلاه میذاریم؟ یا این خداس که داره سر ما کلاه میذاره؟

رفسنجانی

من هر وقت به رفسنجانی فکر میکنم یاد ژاپنی ها میفتم!

سوال همه از ظریف

جنابعالی ای؟

مشکل غیر مذهبیون در کشور ما

مشکل غیر مذهبیون در کشور ما این هست که مذهبیون با انگیزه و قدرت برای زندگیشان تلاش میکنند اما غیر مذهبیون معمولا فاقد این انگیزه میباشند. ضمنا کسانی هم که در میان غیر مذهبیون انگیزه چنین تلاشی داشته باشند حمایت مشخصی از آنها صورت نمیگیرد. صرفا ممکن است شانس بیاورند! خلاصه اینکه در میان غیر مذهبیون انگیزه برای بهبود اوضاع زندگی کم است. غیر مذهبیون چطور میتوانند بدنه خودشان را در کشور ما به صورت یکپارچه حفاظت کنند؟ در حالی که مذهبیون به هر حال از روشهای اطلاعاتی حرفه ای بی بهره نیستند؟ مشکل غیر مذهبیون آنقدر دشوار است که نمیدانم باید برای توضیحش از کجا شروع کنم! غیر مذهبیون از نظم مناسبی برخوردار نیستند!

هدیه دادن به زنان فقط آن نیست که به آنها گل بدهند. گاهی وقتها مرد یا مردهایی میتوانند نبردشان در راه حق را به آنها هدیه کنند!

سیکس پک

دست از طلب ندارم

تا سیکس پکم درآید

یا من رسم به سیکس پک

یا سیکس ز پک در آید!

آیین بچه داری

چند روز پیش، پسر خردسالی را دیدم که در پارک داشت با تنفگ آبپاش مادر خودش را خیس میکرد. این به نوبه خود دربردارنده پیامی برای مادر است که به قدری روی مغز بچه است که بچه با تفنگ آبپاش اقدام به خیس نمودن مادر میکند. یا نه؟ بچه پررو شده است و دارد از سر و کول مادر بالا میرود. در حالت اول باید به بچه آفرین گفت و در حالت دوم باید برای مادر متاسف بود. در هر حالت به نظر میرسد این ضربه روحی سنگینی را به مادر وارد کند و مادر باید بیش از بچه داری به سلامت روحی خود بیندیشد.

بدنسازی حوزوی

بدنسازی حوزوی بدنسازی هست که توش زیاد پشت بازو نمیزنن. البته اولش پشت بازو میزنن. خیلی هم میزنن. اولش به قدری پشت بازو میزنن که باید. و بعدش دیگه به ابعاد دیگر بدنسازی میپردازند. این میشه بدنسازی حوزوی! حالا راه نیفتید برید همتون فقط پشت بازو بزنید! پشت بازو رو باید آخر بزنید. بعد از اینکه همه حرکات دیگه رو انجام دادید. پشت بازو معمولا عضله ای هست که در هنگام کار با خیلی عضله های دیگه درگیر میشه. پس بهتره که بذاریم پشت بازو خودش در طول تمرینهای دیگه خسته بشه. و بعد هم یه پشت بازو سبک بزنیم. حرکاتی مثل بارفیکس و شنا سوئدی هم خیلی جالبند. دراز نشست هم که حتما. سرشونه با میله شصت تا بیست کیلو، پرس سینه شصت تا بیست کیلو، جلوبازو با میله چهل تا بیست کیلو. جلوبازو بسته چهل و پنج تا ده کیلو. سرشونه چهل و پنج تا ده کیلو، و در نهایت پشت بازو با میله به حالت خوابیده به تعداد چهل و پنج تا ده کیلو. بعد شصت تا بارفیکس، هزار تا درازشست، دویست و پنجاه تا شنا سوئدی کامل و نیمه کامل. دو ساعت تردمیل و سوزاندن مجموع هزار کالری. یه همچین کاری رو اگر کسی همشو یه جا انجام بده، عضله پشت بازوش خیلی قوی میشه!

مهران غفوریان

بچوووووااااا، براتون به مجده گونی دارم، بیگوااااارییییی....

من؟

من از اون آدمهایی نیستم که اونقد اونم تو زندگی اهیه که بگم "زنده باد دشمن من". نه باباجون، من اونم اهی نیست، "مرده باد دشمن من"....

یه روز یه دختر آمریکایی بود که توی ساختمون خوابگاهمون زندگی میکرد و اسمش "لکس" بود. بعضا دورادور همدیگه رو میشناختیم و بعضا از نزدیک. مثل خیلی آدمهای دیگه که لکس رو میشناختن. لکس رشته اش ریاضی بود و میگفت پدرش استاد دانشگاه هاروارده. راست و دروغش پای خودش. یه گروه دوستی هم داشت که همیشه با هم بودن. یه بار داستان اینکه مقاله ام چطور رد شده رو برای تنها آدمهایی که توی جمع میشناختم یعنی لکس و دوستاش تعریف کردم. همشون به قدری مهربون بودن که کلی با من ابراز همدردی کردن. یه بار هم توی همکف داشتم میرفتم سمت آسانسور که لکس کنار نیمکت دم در روی زمین نشسته بود. دوستاش هم همراهش بودن. بعد لکس برگشت به من گفت که کتتو خیلی دوست دارم. بعد گفتم چی؟ گفت کتتو دوست دارم. منم برگشتم بهش گفتم مرسی منم لباس تورو خیلی دوست دارم. نمیدونم شاید دوزاریم دیر افتاده بود که داشته ازم خواستگاری میکرده. اما بعدش که همدیگه رو دیده بودیم کلا خیلی با هم هیچوقت صحبت نکرده بودیم و کمی بعدتر هم دیگه احتمالا هیچوقت تا آخر عمر همدیگه رو ندیده بودیم.

استفاده از فاک یو در برابر غرب

استفاده از فاک یو در برابر غرب برای ملت ما نه چیز غیر عادی هست. و نه چیز عجیبی! چرا که راهکار سیاسی کل حکومت در سالهای بسیاری بعد از انقلاب در برابر غرب فاک یو بوده است. حالا بعضا با انگلیس و روسیه و ایتالیا و برزیل و ونزوئلا و آلمان و صربستان و کرواسی و بلغارستان و باقی شرق اروپا و از طرفی با ژاپن و چین و کره شمالی و هند و افغانستان و ازبکستان و ترکمنستان و تاجیکستان و ارمنستان و فلسطین و قطر و امارات و پرتغال و یک سری کشور آفریقایی به غیر از کشور آفریقایی درست و حسابی اتیوپی! که از اون موقع که نجاشی پادشاه مسیحی حبشه به مسلمین در صدر اسلام کمک کرد! و به نظر آدمهای خوب و آرامی میان. من یکبار دوتاشونو تصادفی یه جایی دیدم تو خیابون و یه مدت با هم صحبت کردیم. آدمهایی بودند که میگفتند اسپیرچوال هستند. پرسیدم به نظر شما مهمترین مساله برای زندگی آدمها در حال حاضر که به اون بی توجهی شده و باعث مشکلات شده چیه؟ گفت آدمها در حال حاضر خیلی خوب به برآورده کردن نیازهای اولیه خودشون نمیپردازن. آدمها باید بیشتر به نیازهای اولیه خودشون توجه کنند.

دست فرمون

دست فرمون دیگه عالیه عالیه، با ترمز دستی دور یو ترن زدم، البته به پای هیکلم که نمیرسه! البته من یکمی هم خالی بندم اما خب خالی بندی رو هم میذاریم به حساب وبلاگ. من که میدونم این خالی بندی از اون چیزاییه که اولش کلی به خاطرش به من حال میدید و همین که دیدید زیادی دارم دست و پاگیر میشم به خاطرش کلی شماتتم میکنید. خلاصه حکایت با ترمز دستی یو ترن زدن هم یه همچین چیزیه. گفتم یه کاری کنم شاید یادتون بره من خالی بندم. اما احتمالا شما اول متوجه خالی بندی من خواهید شد و بعدش هم متوجه خواهید شد که حرف من خالی بندی نبوده. اما بعدا باز هم میفهمید که حرفم چقدر خالی بندی. هر چند که چند وقت بعدش دوباره به اون نتیجه میرسید که خالی بندی نبوده. اونوقته که تحملتون برای من از همه چیز سخت تر میشه. میخوام بگیرم یکی یکی همتونو خفه کنم اما خب به هر حال محض خالی نبودن عریضه یه ترمز دستی میکشم که شاید توجهتون بهم جلب بشه. بعدش هم که خودم میدونم. کافیه در مورد یه چیزی خالی بندی کنم تا اینکه شما به خالی بندی بودن حرف من پی ببرید....

بنی آدم اعضای یکدیگرند

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی!