I want it noww
I want it Nowwwwwwwwwww give me Your Heart and Your Soul
I am not breaking down, I an breaking OOOuuuuuuuTTT
Last Chance to Loose Control
در راستای تحکیم هرچه بیشتر روابط با کارگران:
با کارگر نخواندی اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیری در درد خودپرستی
کشتی شکستگان را آبی نمیدهد کس
آب از میان کشتی خود قاتل عیان است!
هرکی هرکی یه مشکل عمده داره اونم اینکه آدم خیارو جای اینکه بذاره تو دهنش گاز بزنه بخوره فرو کنه تو چشش، چشم خودش درد میگیره!
اهمیت علم در دین به حدی است که عالمان را در زمره شهدا به شمار می آورند! (گزاره پ)
گزاره کیو: کل علم کشک است و دین هم کشک است و فقط پوپول خوب است !
گزاره جیم: پوپول در شرایط هرکی هرکی خوب جواب میدهد، پس نیازی به علم نیست و باید پوپول بود و هرکی هرکی!
گزاره پ و کیو نمیتوانند به طور همزمان درست باشند. گزاره پ خیلی ایده آل گرایانه است و به فرض شهادت در علم هم نمیتوان توقع داشت کسی آن را قبول کند. پس به دو گزاره کیو و جیم بپردازیم. در گزاره کیو هم علم کشک است و هم دین و فقط پوپول خوب. در گزاره جیم با پوپول میتوان خوب در شرایط هرکی هرکی به نتیجه رسید. نتیجه نهایی: اگر کسی بتواند در شرایط هرکی هرکی درست عمل کند آنوقت پوپول شکست میخورد! پس باید توانست در شرایط هرکی هرکی خوب عمل کرد. لازمه خوب عمل کردن در شرایط هرکی هرکی چیست؟ اینکه بتوان خوب اعصاب دیگران را خورد کرد. پس افراد جامعه بالاخص خود من تا زمانی که بتوانیم اعصاب دیگران را خوب خراب کنیم نیازی به نگرانی نداریم. خوب خورد کردن اعصاب دیگران برای شهدای علم نیز توصیه میشود!
ای بابا، دختر که چیز جدیدی نیست. از ابتدای تاریخ بشر دختر وجود داشته تا حالا.
پیام هویجوری من به آدمهایی فمنیست رو مغزی مثل شادی صدر اینه که تف تو روح و ذات ناجور رو اعصابت کنن که فقط به درد لای جرز دیوار هم میخوری فقط برای آزادی ضرر داری.
ماجرای من و رفیق سابقم که خیلی خوب آروغ میزد چیه؟ طرف میگه بیا به من کمک کن، بعد هم تو زندگیت به خاطر من ضرر کن، بعد هم دچار محدودیت های غیر معقول شو، یی طوری فکر کن که انگار زندگی خودت کاملا بی ارزشه و فقط زندگی من ارزش داره. که این خاصیت کیاس؟ خاصیت اینایی که سادیسم دارن و دنبال اینن که چی؟ که از دیگران تو زندگی بردگی بکشن. مشکل خیلی اساتید دانشگاه هم در آستانه این تغییرات ابدی نسبی در حکومت دنیا و سازمان ملل همینه! بدبختیه همه از دست ابوسفیان هم همون بوده. بدبختی همه از دست برده های ابوسفیان هم یه چیز دیگه بوده اما خب برده های ابوسفیان هم به خودی خود حتی اگر آدم بدی هم بوده باشن برای جامعه خیلی خطری نداشتن در حد ابوسفیان. حالا بگذریم که از بعضی برده هایی که ابوسفیان اذیت میکرده در تاریخ داستان بدی هم نقل نشده. چه در تاریخ عرب و چه در تاریخی که ما مطالعه کردیم. ماجرای تفکرات نازلی است که هرگز بر تارک عرش نخواهند درخشید و متاسفانه هنوز در جوامع ناسالم ما بیشترین سهم رو از اقتصاد دارند.
آخه ای اسراییل، ای که من قربون ننه فمنیستت نرم، کی قراره یاد بگیری شلوارتو خودت درست بکشی بالا؟ کی؟ همش باید قمپوز در کنی بعد شلوارتو یا عربا بکشن بالا یا هندیا؟ آخه کی قراره دست از لجاجت بچگانه برداری؟ البته جمهوری اسلامی هم جا داره که به همون ایرادات توجه کنه تا حدودی!
دیوانه کرداهه اییییی،
هی دیوانه کرداهه ایییی،
دیوانه کرداههه ایییی،
....
ای بابا، شما که نمیدونید، منم حتما توهم زدم. که دنبال ناروو زدن بهمون هندیاس. که احتمالا تا زمانی که من به نفعشونم به نفعمن، بعدش هم که دیگه به نظرشون نفع خاصی براشون ندارم تروریست بالفطره ام و خودشون قراره تو دنیا تروریستایی که منم و راه بندازن. بیخیال! بگذریم که آمریکا قرار بود به منطقه دموکراسی صادر کنه اما کلی تروریست به منطقه صادر کرد. بیخیال!
جام زهر بود و قطعنامه کوفتی که کوفت تر شده بود. حالا هم اگه همه دقت نکنن همون جام زهره و قطعنامه کوفتی.
آخه سعید آقا، قربون شکل ماهت، نمیشه که همون کاری رو که صدام میخواست تو هم بخوای بعد هم با صدام دشمن باشی که!
در جامعه ناسالم خب صرفا نمیشه فرض رو بر این گذاشت که جامعه سالمه که! مثلا اگر من از دست خیلی استادام تو کانادا و خیلی استاد دانشگاههای ایرانی و علی دایی و سایرین و غیره و ذلک شاکیم که چرا جامعه ناسالمی رو خودشون باعث میشوند و بعدا قیافه حق به جانب میگیرند، نمیشه فرض رو بر این بذارم که اون آدمها بدنبال ایجاد جامعه سالمی هستند. و نمیشه فرض رو بر این گذاشت که چون طرف استاد دانشگاهه حتما جامعه سالمی ایجاد میکنه! پس، حداقل اینه که در جامعه ناسالم آدم فرض رو بر این بذاره که جامعه ناسالم هست و با فرض جامعه ناسالم عمل کنه، نه اینکه سرشو مثل کبک تو برفه خاکه چیه، همونی که قراره اساتید به اونیکیش که درست نیست گیر بدن، که همه چی خوبه و گل و بلبل و غیره و ذلک. اینارو به معاون دانشجویی سابقمون تو دانشکده کامپیوتر شریف هم میگم که به وضوح جامعه در زمان خاتمی و احمدی نجاد جامعه سالمی نبود که ایشون هی با ما بحث بی مورد میکرد که نه جامعه سالمه و شما بدبین و منفی باف و اینایید که احمدی نجاد خودش استاد دانشگاس و غیره و ذلک. وقتی اینقدر در زمینه مسائل اجتماعی اساتید دانشگاهی، علمای حوزوی و سایر دوستان در علوم انسانی و غیره و ذلک اشتباه فکر میکنند، چطور باید بشه آدم بتونه به این بدبختی قدم مثبتی بر داره؟ مگه من خودم صد دفعه فرصت ندادم که کل اون صد دفعه به سوء استفاده بدل شد؟ مگه فقط همون یه دفعه ای که فرصت ندادم به فرصت درستی بدل نشد؟ آدم باید به کی بگه دردشو؟