من دیگه در نهایت تونستم به خودم بقبولونم که تمام اون حرفهایی که درباره آینده ام به من گفته بودن دروغ بود و من مجبورم همینطوری زندگی خودمو در پیش بگیرم. باشه اشکالی نداره. اینیکیو کوتاه میام. یا هر جور خودتون خواستید حساب کنید. میدونم که از این هر جور خودتون خواستید خوشتون نمیاد. ولی باور کنید مشکلات به حدی زیاده که آدم اصلا نمیتونه توقعی درباره آینده اش از کسی داشته باشه. خواستم دستتونو باز بذارم که هر جور خواستید درباره آینده خودتون تصمیم بگیرید. من دیگه قبول کردم که تمام اون حرفهایی که درباره آینده ام به من گفته بودن دروغ بود!