این خانوم همکار ما همچین چپ چپ به آستین کت من نگاه کرد که مطمئنم یه روز وقتی رفتیم تو اتاق و کسی اون دوروبر نیست یه بشکاف برمیداره آستین کت منو پاره میکنه. بشکاف رو هم از قبل میذاره توی کشو که هر وقت فرصت گیر آورد اون کارو بکنه. این دقیقا همون اتفاقیه که در مورد اون یکی کاپشنم که دیگه اینقدر پوشیده بودم رفته بود رو مغزش رخ داد. اینبار هم کاملا مشخص بود که از کت چروک خوشش نمیاد و اخطارش از دفعه قبلی جدی تر هم بود. جالبش اینه که نه تنها با اظهار پشیمانی اعتراف نمیکرد بلکه داشت تهدید هم میکرد...