بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

کتاب سخت خواب بی بهار جمعه ها را

یکنفس از سر ورق میزد،

هوای درد بی پایان هر روز و شب و دیروز و فردا را تنفس

و دستانش به سان شاخه ای خشکیده بی بر بود


ندای آسمان را برده بود از یاد

صدایی خوش نبود و خش ز هر آیینه میبارید،

زبانها بی سبب هرجا خطا میکرد!


هوا هم ناجوانمردانه سردش بود! آه!


در آن احوال سردرگم،

درختان گرچه بد احوال،

زمین خشک را اما نهالی سبز میرویید

هوای سرد را اما چراغی گرم می آمد

لبان خسته را آوار نرمی از محبت!


باز می آمد که دریا را نوید آرد،

باز می آمد که تقدیری به بار آرد،

باز می آمد که مس ها را طلا سازد،

طلاها را نفس سازد،

نفس را پاک و پاکی را ز نو تعریف و تعریفی زجان میکرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.