بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

چرا زندگی اینطوریه؟

دیروز کسی در خیابان به من بد و بیراه نگفت. اگر ادعا کنم که کاملا دلم برای بد و بیراه گفتن این و آن تنگ نشده است بی شک راه اغراق را پوییده ام! هر کس به هر دلیلی به من بد و بیراه گفته باشد حتما حالش حسابی قبلا به دلیلی گرفته شده است و این حتما امتیازی برای من حساب خواهد شد. به هر حال بد و بیراه گفتن این و آن لزوما چیز خوشایندی هم نیست. ای کاش چیزها بیشتر خوشایند بودند. مثلا آدم از صبح تا شب مجبور نبود دلیل همه چیز را به همه توضیح دهد و امثال این حرفها اما به هر حال توضیح دادن دلیل چیزها به دیگران هم به نوعی مانع حوصله سر رفتگی است و حوصله سر رفتگی هیچ مزیت خاصی ندارد به غیر از اینکه به حد لازم خواب آور است. اینطور کمبودهای بشری آدم همیشه به نوعی قابل حل است و آن بدیهتا نفرت بی اندازه ای است که به آدم در قبال خواسته های بیجای دیگران دست میدهد. اما مگر میشود نفرت بی بدیل دیگران را با چیز دیگری جایگزین کرد؟ دیگران بیش از اندازه به تنبلی عادت دارند و مسلما تنبلی از عادات پسندیده آنها محسوب میشود. عادات پسندیده ای که هرگاه در زندگی به حد کافی از خودشان ذوق مرگ شده باشند از آنها سر میزند اما کدام آنها؟ مگر آنهایی هم وجود دارند؟ مگر دیوانه ترین آدمهای دنیا هم تابحال توانسته اند راه حلی برای این مشکل لاینحل پیدا کنند؟ چطور میشود تمامی مشکلات دنیا را به نحو آسانتری حل و فصل کرد؟ برای حل این مشکل بییایید ابتدا فرض کنیم صرفا در مورد آدمهایی صحبت میکنیم که دردسر جدی برای رفع و رجوع نیازهای اولیه خود ندارند. شاید رفع و رجوع عبارت مناسبی برای رفع نیازهای اولیه نباشد اما شما مسلما متوجه حرف من خواهید شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.