بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

بلایا

به دلیل جلوگیری از بلایای طبیعی، زلزله، انواع سوختگی، ...

ایشیمبالا

ایشیمبالا، ایشیمبالا، احمدزاده ایشیمبالا، ایشیمبالا، ایشیمبالا....

پیام من به اصلاحات

باشه، درسته که من رییس جمهور نشدم، اما میتونم هر چندتا دلم میخواد آدامس موزی بخورم!

نقشه من برای ادامه برنامه هسته ای

نقشه من برای ادامه برنامه هسته ای اینه که خالی ببندیم ما دوتا بمب اتم داریم و بازرسان آژانس اگه میخوان میتونن خودشون بیان ببینن. بعد که بازرسان آژانس اومدن اونها رو به سمت سانتریفیوژ هدایت کنیم تا خودشون برن بمبای اتمو ببینن. وقتی رفتن توی سانتریفیوژ که بمبای اتمو ببینن متوجه بشن که هیچ بمب اتمی اونجا نیست و ما بهشون دروغ گفتیم. بعدش که اومدن سراغمون پرسیدن پس بمب اتم کجاس؟ ما که بمب اتمی ندیدیم بهشون بگم بمب اتم نداریم، خالی بستیم! بعد که شاکی شدن و گفتن یعنی چی؟ ما این همه راه اومدیم، حالا میگین بمب اتم ندارین؟ بعدش میگیم نه درسته که شما اینهمه راه اومدین اما ما بمب اتم نداریم! شما که نمیتونید با ما به خاطر اینکه بمب اتم نداریم دعوا کنید! بعد بازرسان آژانس و پنج به علاوه یک از این کار ما ضدحال بخورن. بعد که ضدحال خوردن همیشه خاطره بد این قضیه بره روی مغزشونو برای همیشه پیش خودشون احساس کنن که ما بمب اتم داریم. با وجودی که واقعا اونطوری نبوده، ما واقعا بمب اتم نداشتیم. بعد از چند وقت هم بریم واقعا بمب اتم بسازیم و بهشون بگیم که ما دوتا بمب اتم داریم. اونها که خیال میکنن ما بهشون دروغ گفتیم و نمیخوان دوباره ضدحال بخورن بهمون میگن شما دروغ میگین و اونوقت ما میتونیم با دوتا بمب اتممون تا آخر عمر با آسایش زندگی کنیم!

لنگ سوراخ تهران!

I want it noww

I want it Nowwwwwwwwwww give me Your Heart and Your Soul

I am not breaking down, I an breaking OOOuuuuuuuTTT

Last Chance to Loose Control

در راستای تحکیم هرچه بیشتر روابط با کارگران:


با کارگر نخواندی اسرار عشق و مستی

تا بیخبر بمیری در درد خودپرستی


کشتی شکستگان را آبی نمیدهد کس

آب از میان کشتی خود قاتل عیان است!

چیه این جامعه مهندسین و جامعه کارگران و امثالهم. نمیشه رفت با اینها دوست شد به یه جامعه بزرگی ملحق شد آدم بهتری شد؟

خاک تو سر درویشش کز عشق بپرهیزد

دنیای ظریفان را با خشم درآمیزد

دنیا

کاشکی دنیا یادش بره مارو، ببینیم فقط طلوع آفتابوووو....

اندر معایب پافشاری بر باطل

اندر معایب پافشاری بر باطل همین بس که اولا یه جور مرتدی غلطه پافشاری بر باطل. در ضمن نمیتونه به نتیجه دلچسبی برسه. میشه به سادگی با همین عبارت انشالله از پافشاری بر باطل جلوگیری کرد. و هم میشه اعصاب راحت تری در زندگی داشت! خیلی هم جالبه که اگر بگیم انشالله اعصاب راحت تری خواهیم داشت و اعصاب راحت تر معمولا بهتر هست از اعصاب ناراحت.

اندر مزایای انشاالله

در مزایای انشالله همین کافی است که هم عبارت غلطی نیست. هم عبارت "پرکتیکال" ی هست در زندگی واقعی. هم از خیلی مشکلات و توقعات بیجا جلوگیری میکنه. هم ایرانیا میفهمنن و هم عربها. من اصلا بدم نمیاد که در انتهای خیلی جمله هام که بیان کننده آرزوهای خودم در زندگی هستند اضافه کنم که انشالله!

Suppose they ask you to dedicate your life to someone because he is inappropriate without you? What would you do? Someone is inappropriate without me? Good for me! most likely that person has made a mistake. Then they tell you it is impossible he is inappropriate! Then you tell them, how come? you just said yourself he is inappropriate! Then they start arguing about your way of discussing with people, The discussion ends with you liking Tomatoes but not reptiles. Then they pick on you because you like Tomatoes and not reptiles. Then they throw parties to eat reptiles and sacrifice Tomatoes to get a raise out of you. Then you stand up and kill them all with Tomatoes. Then they start hating Tomatoes. They wonder why despite the fact they hate Tomatoes you still eat them. Then you keep eating Tomatoes and they keep hating Tomatoes forever and ever and there will always be people in the world who think there must be something wrong with Tomatoes!

اگه بشنی بگردی پی ردپا، میبینی هفته ها، یه سری شتک برام زیراب زدن، تا تونستن گرفتن ایراد ازم.... اما هنوزم آس پیک ایران منم، دخترام میان دمم، امضا میخوان ازم....

در راه خویشتن ایثار باید، نه انجام وظیفه....

ربط جریان اصلاحات به چاپ کننده کتابهای ارزنده

همینجا وظیفه خودم میدونم که دست تمامی چاپ کنندگان کتابهای ارزنده رو در کشومون بفشارم و ببوسم و بگم که درسته که اونها به جریان اصلاحات بی ربط نیستند اما دوست دارم این پیام بهشون منتقل بشه که هستند کسانی که میدونند که این عده آدم چه مرارتهای ناروایی رو در زندگیشون به علت ضعفهای سیاسی اصلاحات متحمل شدند.

عیب و ایراد دعواهای ناسیونالیستی و نژادی

عیب و ایراد دعواهای ناسیونالیستی و نژادی در این هست که خیلی دعواهای تک بعدی دور و درازی هستند. کسی فکر نمیکنه به اینکه به جای دعواهای ناسیونالیستی و نژادی باید بره بدنبال اینکه قشر همفکر خودش رو پیدا بکنه و با اونها کار مثبتی بکنه؟ کسی فکر نمیکنه که بخش بزرگی از حقیقت قربانی دعواهای ناسیونالیستی و نژادی میشه؟ کسی دقت نمیکنه که توی همین کشور ما چقدر کتابهای ترجمه شده از نویسندگان خارجی زبانی چاپ شده که با ملت ما همفکر بوده اند و شاید خودشون هم بسیار از ظلم ظالمان زمان خودشون لطمه خورده اند تا به اون دیدگاه مشابه ما رسیده اند؟ یا شاید حتی مهمتر! آدمهایی بوده اند که توانسته اند به عمق یک مساله بشری پی ببرند که ما هم از اون رنج میبرده ایم؟ مگه همه این کتابها در همین کشور خودمون به زبان فارسی چاپ نمیشه؟ حداقل میتونیم به زحمت اونهایی که این کتابهای بسیار عمیق و پخته رو که بهترین آثار ادبی دنیا هستند احترام بگذاریم و تلاش کنیم اونها رو در کشور خودمون به رسمیت بشناسیم به عنوان قشر فرهیخته ای که به فرهنگ ما کمک کرده اند. هر کسی هم اگر خواست با دیدگاههای کورکورانه و تندرویهای خودش کار اون آدمها رو بی ارزش کنه مسلما شکست خورده چون این کتابها در کشور ما به کور چشم همه اون آدمهای مستبد داره چاپ میشه.

پیام من به اون

اوووووووووون منو سردم کرد، اوووووووووووون منو سردم کرد، خود اون لعنتی سردم کرد. نمیخوام بشنوم حرفاتووووووووووووو دیگه فکر منو از سر وااااااااااااااااا کن....

در روزنامه بود

اوباما اخیرا اعتراف کرد که اونها یعنی همه اونها با وجود استفاده صدام حسین از سلاح شیمیایی از او حمایت کرده بودند. ای تف تو روح صدام حسین و همه کسانی که از او حمایت کرده بودند.

به فکر واداشتن دیگران

چگونه میتوانیم کسی را در مورد چیزی به فکر واداریم؟ اگر بتوانیم کاری کنیم که شخص دیگر احساس کند که از ندانستن چیزی در زندگی اش لطمه میخورد توانسته ایم او را در مورد موضوعی به فکر واداریم!

رب الناس

دیگه راستی راستی ناامید شده بودم و رفته بودم کپه مرگمو بذارم. یعنی هنوز هم دنبال این میگردم که شاید برم یه گوشه نواحی سواحل ذواتونیو اقیانوس آرام کپه مرگمو بذارم. اما میای میگی از یه مسوولیت اجتماعی نباید شونه خالی کرد. بعد آدم میبینه همه آدمهای دیگه رو بعد میفهمه که یه خدای آدمها هم وجود داره به غیر از اون خدایی که توی کله آدمه شاید همون خدا به شکلی دیگه.

پیام من به اوباما

داش من دیگه به قدری حرفه ای شدم که بگی ح من خودم میگم حزب الله!

مشکل هرکی هرکی

هرکی هرکی یه مشکل عمده داره اونم اینکه آدم خیارو جای اینکه بذاره تو دهنش گاز بزنه بخوره فرو کنه تو چشش، چشم خودش درد میگیره!

توجه به اهمیت علم یا هرکی هرکی!

اهمیت علم در دین به حدی است که عالمان را در زمره شهدا به شمار می آورند! (گزاره پ)

گزاره کیو: کل علم کشک است و دین هم کشک است و فقط پوپول خوب است !

گزاره جیم: پوپول در شرایط هرکی هرکی خوب جواب میدهد، پس نیازی به علم نیست و باید پوپول بود و هرکی هرکی!

گزاره پ و کیو نمیتوانند به طور همزمان درست باشند. گزاره پ خیلی ایده آل گرایانه است و به فرض شهادت در علم هم نمیتوان توقع داشت کسی آن را قبول کند. پس به دو گزاره کیو و جیم بپردازیم. در گزاره کیو هم علم کشک است و هم دین و فقط پوپول خوب. در گزاره جیم با پوپول میتوان خوب در شرایط هرکی هرکی به نتیجه رسید. نتیجه نهایی: اگر کسی بتواند در شرایط هرکی هرکی درست عمل کند آنوقت پوپول شکست میخورد! پس باید توانست در شرایط هرکی هرکی خوب عمل کرد. لازمه خوب عمل کردن در شرایط هرکی هرکی چیست؟ اینکه بتوان خوب اعصاب دیگران را خورد کرد. پس افراد جامعه بالاخص خود من تا زمانی که بتوانیم اعصاب دیگران را خوب خراب کنیم نیازی به نگرانی نداریم. خوب خورد کردن اعصاب دیگران برای شهدای علم نیز توصیه میشود!

نظر من در مورد دختر

ای بابا، دختر که چیز جدیدی نیست. از ابتدای تاریخ بشر دختر وجود داشته تا حالا.

پیام هویجوری به امثال شادی صدر

پیام هویجوری من به آدمهایی فمنیست رو مغزی مثل شادی صدر اینه که تف تو روح و ذات ناجور رو اعصابت کنن که فقط به درد لای جرز دیوار هم میخوری فقط برای آزادی ضرر داری.

ماجرای من و رفیق سابقم

ماجرای من و رفیق سابقم که خیلی خوب آروغ میزد چیه؟ طرف میگه بیا به من کمک کن، بعد هم تو زندگیت به خاطر من ضرر کن، بعد هم دچار محدودیت های غیر معقول شو، یی طوری فکر کن که انگار زندگی خودت کاملا بی ارزشه و فقط زندگی من ارزش داره. که این خاصیت کیاس؟ خاصیت اینایی که سادیسم دارن و دنبال اینن که چی؟ که از دیگران تو زندگی بردگی بکشن. مشکل خیلی اساتید دانشگاه هم در آستانه این تغییرات ابدی نسبی در حکومت دنیا و سازمان ملل همینه! بدبختیه همه از دست ابوسفیان هم همون بوده. بدبختی همه از دست برده های ابوسفیان هم یه چیز دیگه بوده اما خب برده های ابوسفیان هم به خودی خود حتی اگر آدم بدی هم بوده باشن برای جامعه خیلی خطری نداشتن در حد ابوسفیان. حالا بگذریم که از بعضی برده هایی که ابوسفیان اذیت میکرده در تاریخ داستان بدی هم نقل نشده. چه در تاریخ عرب و چه در تاریخی که ما مطالعه کردیم. ماجرای تفکرات نازلی است که هرگز بر تارک عرش نخواهند درخشید و متاسفانه هنوز در جوامع ناسالم ما بیشترین سهم رو از اقتصاد دارند.

پیام من به اسراییل

آخه ای اسراییل، ای که من قربون ننه فمنیستت نرم، کی قراره یاد بگیری شلوارتو خودت درست بکشی بالا؟ کی؟ همش باید قمپوز در کنی بعد شلوارتو یا عربا بکشن بالا یا هندیا؟ آخه کی قراره دست از لجاجت بچگانه برداری؟ البته جمهوری اسلامی هم جا داره که به همون ایرادات توجه کنه تا حدودی!

ماجرای من و فیلم هندی ناقص

دیوانه کرداهه اییییی،

هی دیوانه کرداهه ایییی،

دیوانه کرداههه ایییی،

....

ای بابا، شما که نمیدونید، منم حتما توهم زدم. که دنبال ناروو زدن بهمون هندیاس. که احتمالا تا زمانی که من به نفعشونم به نفعمن، بعدش هم که دیگه به نظرشون نفع خاصی براشون ندارم تروریست بالفطره ام و خودشون قراره تو دنیا تروریستایی که منم و راه بندازن. بیخیال! بگذریم که آمریکا قرار بود به منطقه دموکراسی صادر کنه اما کلی تروریست به منطقه صادر کرد. بیخیال!

جام زهر و قطعنامه کوفتی

جام زهر بود و قطعنامه کوفتی که کوفت تر شده بود. حالا هم اگه همه دقت نکنن همون جام زهره و قطعنامه کوفتی.

سعید آقا

آخه سعید آقا، قربون شکل ماهت، نمیشه که همون کاری رو که صدام میخواست تو هم بخوای بعد هم با صدام دشمن باشی که!

جامعه ناسالم چی؟

در جامعه ناسالم خب صرفا نمیشه فرض رو بر این گذاشت که جامعه سالمه که! مثلا اگر من از دست خیلی استادام تو کانادا و خیلی استاد دانشگاههای ایرانی و علی دایی و سایرین و غیره و ذلک شاکیم که چرا جامعه ناسالمی رو خودشون باعث میشوند و بعدا قیافه حق به جانب میگیرند، نمیشه فرض رو بر این بذارم که اون آدمها بدنبال ایجاد جامعه سالمی هستند. و نمیشه فرض رو بر این گذاشت که چون طرف استاد دانشگاهه حتما جامعه سالمی ایجاد میکنه! پس، حداقل اینه که در جامعه ناسالم آدم فرض رو بر این بذاره که جامعه ناسالم هست و با فرض جامعه ناسالم عمل کنه، نه اینکه سرشو مثل کبک تو برفه خاکه چیه، همونی که قراره اساتید به اونیکیش که درست نیست گیر بدن، که همه چی خوبه و گل و بلبل و غیره و ذلک. اینارو به معاون دانشجویی سابقمون تو دانشکده کامپیوتر شریف هم میگم که به وضوح جامعه در زمان خاتمی و احمدی نجاد جامعه سالمی نبود که ایشون هی با ما بحث بی مورد میکرد که نه جامعه سالمه و شما بدبین و منفی باف و اینایید که احمدی نجاد خودش استاد دانشگاس و غیره و ذلک. وقتی اینقدر در زمینه مسائل اجتماعی اساتید دانشگاهی، علمای حوزوی و سایر دوستان در علوم انسانی و غیره و ذلک اشتباه فکر میکنند، چطور باید بشه آدم بتونه به این بدبختی قدم مثبتی بر داره؟ مگه من خودم صد دفعه فرصت ندادم که کل اون صد دفعه به سوء استفاده بدل شد؟ مگه فقط همون یه دفعه ای که فرصت ندادم به فرصت درستی بدل نشد؟ آدم باید به کی بگه دردشو؟

نظر نیچه در مورد تضادهای اجتماعی

نیچه در مورد تضادهای اجتماعی چی میگه؟ میگه در راه اندیشه هایتان بجنگید، اما اگر اندیشه هایتان از پا در آمدند باز باید راست کرداری شما باشد که غریو پیروزی بر میدارد! بسیار اندیشه بلندیه. متاسفم که در کل مسلمین اکثر کسانی که در صورت از پا در آمدن اندیشه هایشان راست کرداریشان غریو پیروزی بر میدارد نه خاتمی چی ها هستند و نه احمدی نجادیها! و نه داعش! و نه بن لادن و نه سایر تروریست ها!

یکی از علائم یک جامعه ناسالم

"سلامت اجتماعی" و "امراض اجتماعی" دو مسئله ای هستند که با توجه به تاریخ هزاران ساله بشر از هم قابل تفکیک هستند. به عنوان مثال واضح هست که احمدی نجاد به هیچ عنوان بدنبال ایجاد یک جامعه سالم نیست! در یک جامعه ناسالم هرکی ریاضی بلد نیست میره دنبال گزیدن هرکی ریاضی بلده. کسی که فلسفه بلد نیست میره دنبال گزیدن کسی که فلسفه بلده. کسی که از هنر بی بهره هست میره دنبال گزیدن کسی که از هنر بهره ای داره. در مورد "تضادهای اجتماعی" چی؟ یعنی در مواردی که خواسته های دسته های متفاوتی از مردم با هم در تضاد قرار میگیره چی؟ تضادهای اجتماعی چه در ایران و چه در کل دنیا من جمله مسائل شناخته شده ای هستند که دسته بزرگی از اونها از قبل قابل پیشبینی هست و سایر دسته های اونها مانند اونهایی که داعش ایجاد میکنه قابل پیشبینی نیستند، و خطرات بسیاری رو برای جوامع ایجاد میکنند. در کشور ما با ایجاد محدودیت های مفرط برای افراد از برخی تضادهای اجتماعی جلوگیری میشه اما خوب خود همین محدودیت های مفرط کشور رو از پیشرفت باز میداره و کشور رویکرد مناسبی برای "ایجاد" یک نتیجه مثبت و یا کنار آمدن با "عواقب طبیعی" این تضادها نداره. چیزی که همه میدونن اینه که ایران در زمینه دست و پنجه نرم کردن با این تضادها پختگی لازم رو نداره و دیدگاه "دین" هم در قبال این تضادها دو نوع هست. "دیدگاه ساده دینی" و "دیدگاه دشوار دینی". در دیدگاه ساده دینی کلیه تضادها با دشمنی قابل حل هست چرا که عده ای در ازای این تضادها با هم در میفتند و در نهایت با توجه به "سنتهای الهی" نتایج بلند مدت این تضادها دیده میشه. دیدگاه دشوار دینی چیزی شبیه همون"یخرجونهم من النور الی الظلمات" و یا "یخرجونهم من الظلمات الی النور هست". به علت تنبلی مفرط نسل بشر دیدگاه پیچیده و دشوار دینی دیگر در سطح جوامع چه ایرانی و چه غیر ایرانی (مثلا کانادایی) قابل قبول نیست و تضادهای اجتماعی با نزاع حل میشه. حل کردن تضادهای اجتماعی با نزاع نشان دهنده یک جامعه ناسالم هست که با وجود ناسالم بودن همچنان قدرت حکومتی خودش رو حفظ میکنه. خب دیگه، این حرفهای پیچیده بسه. باید برد دنبال اینکه ببینم به خاطر این دیدگاههای پیشرفته و پیچیده باید با کی نزاع کنم!

یکی از ایرادات جدی من به خاتمی و جریان اصلاحات

یکی از ایرادات اصلی دیدگاه جریان اصلاحات این هست که به همه چیز به دیدگاه ابزاری نگاه میشه. افرادی که بتونن به عمق اهمیت موضوعات پی ببرند در اصلاحات بسیار کم هستند و امکان پی بردن به عمق اهمیت مسائل رو هم به نوعی مسخره یا بی اهمیت میشمارند. همیشه ایستا هستند و گام مهمی رو به جلو بر نمیدارند. درسته که در زمینه های دیگر مانند هنر این جریان موفقیتهای چشمگیری داشته. اما ایرادش این هست که بعدا همون پیشرفت هنری هم محدود به عده خاصی بوده و استفاده ابزاری ازش کم صورت نگرفته. پشتوانه فکری که یک جریان دسته اول سیاسی نیاز داره در اصلاحات موجود نیست و متاسفانه این جریان فکری دچار سردرگمی و پوچ گرایی افراطی شده. جا داره به همین فکر کنند که فرصت زندگی کوتاه و غنیمت است و در همین فرصت کوتاه باید بیشترین بهره را با استفاده از امکانات و توانایی ها کسب کرد.

یکی از ایرادات روش آخوندی حکومت

یکی از ایرادات روش آخوندی حکومت کردن این هست که به همه چیز به دید ابزار نگاه میشه به طرز نامناسب. به عنوان مثال علم. درسته که علم ابزاری است برای موفقیت، اما خیلی چیزها هستند که جدای از اینکه ابزار موفقیت هستند در عالم هستی و در نسل بشر از اهمیت ذاتی هم برخوردارند. نباید دیدگاه نازلی در موردشون داشت. به عنوان مثال درک بهتر ریاضیات همیشه به درک بهتر هستی و جوامع کمک میکنه و به دیدگاه بهتری هم در مورد حکومت منجر میشه. حالا درسته که همه چیز رو نمیشه با ریاضیات هنوز دقیق اندازه گیری و محاسبه کرد اما به هر حال بسیاری از مفاهیم ریاضیات در زندگی آدم هم اتفاق می افتند. درسته که بدون وجود جامعه ای که به ریاضیات بها بده نمیشه توقع داشت شخصی که ریاضی بلده موفق بشه، اما این خودش نباید چیزی رو از اهمیت ریاضیات کم بکنه. چون از همون ابتدا ریاضیات به علت قواعدی که در اون کشف شده و همیشه بر عالم هستی در حد قابل اندازه گیری سیطره داشته اهمیت داشته. ریاضیات به اون علت اهمیت داشته که میشده با ریاضیات بسیاری از مسائل رو تحلیل کرد در زمینه های مختلف و به شهود نظری بهتری در مورد زندگی رسید.