پدر پسر روح القدس آشتو بخور هیچی نپرس....
پی نوشت: لعن و نفرین بر شمر و یزید و پیروان ناصالحاشان در دنیا....
در جای دیگر میفرماید:
ای شاس من
این شاس من
ای وای بر بی شاس من
شاسم دگر بی شاس شد
از شاس سرنشناس شد
آن شاس بی شاسش بگو
شاسی سلامت میکند
شیشش بگو
هفتش بگو
شیشه شکستش را بگو
کاهش بگو
آهش بگو
آن گاو نر بی شاس شد
ای شاس سرگردان بدی
آن شاس با مسان بدی
از شاس بیگاهش بگو
از کار شهشاسش بگو
ای شاس دیگرگون شدی
مایه تعجب دیگران شدی
آن شاس دیوانست او
او شاس بی شاس است او
او را بگو، او را بگو
گل گل بلا، گول گول گرا
ای گوگول قشنگم بیا دورت بگردم!
همه کس طالب شاس است
چه بلبل چه پلنگ
همه جا خانه شاس است
چه مسجد چه فرنگ
همه کس اسکل ناز است
همش شاس نهان است
شلم شوربا شدی ای شاس
چرا شاسکول نبود آن کس؟ ()
شاسی به در میکده روزی رفت
سرگشته و حیران
گفت ساقی مددی کن
ساقیا دست تو خوب است
دست من خوب نیست
ساقیا رحمی کن
ساقی گفت؟
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
...
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینه ام روی ز آهن چه کنم
...
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر
کارفرمای قدر میکند این من چه کنم
...
برق غیرت چو چنین میجهد از مکمن غیب
تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
...
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
...
مددی گر به چراغی نکند آتش طور
چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم
...
حافظا خلد برین خانه موروث من است
اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امروز باید
بهترین شعر تمام تاریخ عمرم را بنویسم
امروز باید از بهترین اشعار طول تاریخ عمرم
چندتایی را نفله کنم
اما چطور باید بهترین اشعار طول تاریخم را بنویسم
وقتی تمامی آرزوهای شعرها را
از دست رفته مییابم و هرگز نمیتوان
شهری را به آسانی
با یک شعر فتح کرد
میان اینهمه درد و شکیبایی ما
رابطه معکوسی است
و همه چیز چند برابر بدتر شده است!
تا کجا میتوانم به این فکر کنم؟
که دنیا برای چه آنقدر خودش را جدی میگیرد
شاید اگر دنیا بامزه تر بود
میتوانست جای بهتری هم باشد
اما چرا دنیا نمیخواهد جای بهتری باشد؟
و چرا ما نمیتوانیم دنیا را جای بهتری کنیم؟
و چرا صدای آدمها آنقدر از هم دور شده است؟
و چرا اینجا تنها خانه ایست به جمعیت یک نفر؟
و چرا تنها همین خانه به جمعیت یکنفر
توانسته است خودش را مدیون تاریخ کند
به نحوی مدیون تاریخ
که ماجرای اصلی اش را نفهمد
و هرگز هم نتواند جای بهتری برای خوابیدن پیدا کند
که آسمان را همانطور متفاوت که میتواند ادراک کند
و ابرها را همانطور که او را دست می اندازند صاحب باشد
حالا الان دوباره یه سری از پوپول های حزبل میان میگن شما که: "شما که مراسم عزاداری نمیری..."، "شما که روزه نمیگیری..."، به این دسته دوستان جا داره بگم که درسته من مراسم عزاداری نمیرم و روزه نمیگیرم اما از دست یزید قرص اعصاب میخورم. از یزید هم به مفهوم عام بدم میاد نه مثل شما که از یزید فقط به مفهوم خاص بدتون میاد و همه هم میدونن. اصلا چه یزیدی هست که شما دست و پا بسته ازش سوء استفاده نکرده باشید؟ خدا یزیدم دیگه کم کم آمرزید اونقدر که شما شقاوت بودید. حالا منم یعنی چی، یعنی حال و حوصله این خرابشده نیست. هرکی خواست منم بندازه زندان که کلم بوی قورمه سبزی میده منم بندازه زندان، خیالی نیست. تو زندانم اول منو شکنجه کنید بعد هم ترتیبمو بدین بعدش هم پاره پورم کنید بعدش هم بکشیدم. ذذذذذذذذذذذذذذذذتتتتتتتتتتت زیاد!
اخیرا این آقای موسوی لاری که در زمان ایشون هم بجز ترور واقعی و ترور شخصیت و بدبختی و بیچارگی مثل دوره احمدی نجاد برای کسی به بار نیومد گفته یه عده علیه خاتمی ان که به نان و نوایی برسن! آقای موسوی لاری ما خودمون میدونستیم خاتمی و احبدینجاد یزیدین که نمیذارن کسی به نون هم برسه. لازم نیست شما توضیح بدی!
بالا آومدیم راست بود، پایین اومدیم دروغ بود. قصه ما دروغ بود عاقبتش دوغ بود!
ببخشید که ما اونقدری که باید احمق نبودیم. ببخشید که تونستیم به هر حال با تکیه بر تجربیات خودمون اونقدر که شما توقع داشتید احمق نباشیم و بتونیم حداقل یه نیمچه نفسی زیر بار این دیکتاتوری ظالمی که زندگیمونو جهنم کرده بود بکشیم. یه پیام هم برای آمریکای مستکبر و جهانخوار دارم. تف تو روح آمریکا!
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel, is just a fright train coming your waaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaayyyyyyyyyyyyyyyyyy,,,, it's coming your way, its coming your waaaaaaaayyyyyyyyyyyyyyyyy
میفرماید که: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم، شاس در خانه و ما گرد جهان میگردیم، گرچه شاس دگری بهتر و تر تر تر ماست! شاس را بی سبب از هرزه گران میگردیم، گرچه در خلوت شاس دل ما کس نرسید، حالیا شاس نهان است نگران من و تو...