شب به خاطر من
خدا را فراموش کرده است
شاید که قافیه کارساز شود
ای بیخبر از خواب جهانسوز
شاید که بسوزی دگر از ساحت فردا!
علامت تعجب بی شک نمیتواند قافیه باشد!
شاید فردا ناگهان از راه برسد!
چه انتقام بی شکوهی!
باز هم علامت تعجب!
در صدد اثبات خویشتنم
آنچنان بیهوده
که تنها صدایی ناموزون پاسخم میدهد
پاسخی خنده آور
که چنان دربردارنده دردهای من است
که دردم را دوچندان میکند
چنان که دیگر کسی
در صدد اثبات خویشتن بر نیاید!
ووووووییییییییییییییییی انیییششششششتینم اگه بههتررررررررررررررر بدووووووووووووووووونههههههههههه.... دیگه دررررررررررر نمیااااااااااااااددددددد اونقدددددددددد زبووووووووونششششششششششش!