بذار خیالتو راحت کنم، توی دانشگاه شریف هیچوقت کسی با کسی دوست نیست، بلکه همه به طور همزمان با هم دشمنن...
پسر تو تا حالا حداقل پونصد بار به من خیانت کردی، از اون پونصد بار چهارصد و نود بارشو گند زدی، باشه هر وقت خواستی به من خیانت کن اما لااقل دیگه رو من خیلی حساب باز نکن...
باشه، خب دیگه خودت حتما متوجه شدی که دیگه کاری از دست من برات ساخته نیست و تصمیم گرفتی رفتارتو با من تغییر بدی. دیگه هیچوقت با ایما و اشاره با من صحبت نمیکنی و میخوای خودتو جور دیگه ای ثابت کنی. اما باور کن این رفتار تو اصلا برای من تعجب آور نیست. از من میپرسی چرا؟ اما دقت نمیکنی که تاریخچه آشنایی من با تو از همون اول از کجا شروع شد. تو مطمئن بودی که من آدم بدی هستم و تصمیم گرفته بودی توی زندگی هر جور شده ترتیب منو بدی. اما پیش خودت فکر میکنی که همه چیز برعکس از آب در اومد و این من بودم که ترتیب تورو دادم. به این هم اصلا توجه نمیکنی که من هیچوقت به خاطر تو کار بدی توی زندگیم نکردم اما تو به خاطر من کلی کارای بد تو زندگیت کردی و بعد هم همشو به من نسبت دادی. حالا از من خیلی ناراحتی و نگرانیت صد چندان شده که ایمانمو به تو از دست دادم. وقتی بهت میگم من از همون اول هم به تو ایمان نداشتم و فقط برای خلاص کردن خودم خواستم بهت کمک کنم باور نمیکنی و منو متهم میکنی و البته من هم به خاطر کمک کردن به تو خیلی خودمو زیر سوال میبرم. حتی بعضی وقتها مجبور شدم مثل تو رفتار کنم و همه از دستم تعجب زده شدن. باشه، قبول دارم که همه کمک های من به تو خیلی زشت بوده و به همین دلیل تصمیم گرفتم به تو دیگه کمک نکنم. اما این تصمیم دقیقا همزمان شد با وقتی که تو متوجه شدی دیگه از دست من برات کاری ساخته نیست و تصمیم گرفتی رفتارتو با من تغییر بدی. نمیدونم چه مشکلی توی زندگیت داری که همینجور خودتو روز به روز داری خرابتر میکنی اما باور کن من دیگه دلم برای تو نمیسوزه چون از کثافت کاری های شوهرت کاملا مطلعم. باشه، خب چه فرقی میکنه؟ میگی مجردی، اما کثافت کاری های شوهر آینده ات چطور؟ تو که جدی جدی فکر نمیکنی قراره با من ازدواج کنی؟ اگه تو با من ازدواج کنی اونوقت تکلیف همه کسای دیگه ای که مثل تو هستن و میخوان با من ازدواج کنن چی میشه؟ درسته که تو آدم مثبتی نیستی اما فراموش نکن که هر کشوری قوانینی داره و من بیشتر از چهارتا زن نمیتونم بگیرم. ازدواج موقت هم که باشه من مشکلی ندارم اما خودت خیلی راضی نیستی اما اگه خواستی یه روز همه دوستاتو بیار تا برای همتون توضیح بدم که چرا نمیتونم با همتون موقتا ازدواج کنم. باور کن من در گذشته هر کاری از دستم برای نجات دادن شماها بر میومد انجام دادم اما شماها خودتونید که اینهمه از من ناراضی هستید چون دیگه کمکی از دست من براتون بر نمیاد. واسه همین خاطر تصمیم گرفتین که دیگه رفتارتونو با من برای همیشه عوض کنین. اما خب این که چیز جدیدی نیست. تازه رفتار شماها با من خیلی بهتر شده. باور کن که قبلا من از همه شماها رفتارهای خیلی بدتری دیده بودم. نکنه از من توقع داری که برای اینکه رفتار تو نسبت به گذشته کمتر بد دیده میشه تمامی سوابق خودمو فراموش کنم و فقط به تو فکر کنم. باشه، اگه تو اینطور میخوای من میتونم حتما یه بخشی از فکر کردنمو برای تو صرف کنم اما میدونم خودت هم خوب بلدی که با وجود همه لات و لوتای دیگه ای که باید بهشون فکر کنم نمیتونم تمام وقتمو به تو اختصاص بدم. برای اینکه کارتو راحت تر کنم بذار بهت یه توصیه ای بکنم. سعی کن رفتارتو از همین فردا با شوهرت عوض کنی. سعی کن بهش بفهمونی که من چه آدم آشغالی هستم. باور کن من در حد یک روانپزشک نمیتونم دلیل اختلاف تورو با شوهرت تشخیص بدم. یه چیز دیگه رو هم بذار برات خوب توضیح بدم که دیگه شک نکنی به درد ازدواج با من نمیخوری. تو به هیچ عنوان نمیتونی از من دزدی کنی، اینو هم خودت خوب میدونی. بار آخر که به خاطر دزدی دستگیر شدی خودتو به موش مردگی زدی و به همه توضیح دادی که چرا دزدی تو کار درستی بوده. هیئت منصفه هم به نفع تو رای داد و من خودم کلی برات دست زدم اما هنوز از یه چیز ناراحتی و اون اینکه چرا نمیتونی از من دزدی کنی. دلیلشو بذار برات راحت تر توضیح بدم که فردای روزی که هیئت منصفه به نفع تو رای داد من قاضی دادگاه رو برای همیشه از کار قضاوت پرت کردم بیرون و خیلی بعید میدونم که با وجود تمامی این سوابق من آدم مناسبی باشم برای اینکه تو به من سوء قصد کنی. باشه، میدونم تو همونی هستی که میدونی پدر هر کسی رو میشه توی زندگی در آورد، اما بعدش چی؟ اگه تو با من اونکارو بکنی اونوقت چطور میتونی از کمک من استفاده کنی یا از من دزدی کنی؟ من اگر بمیرم تمامی اموالم به کسای دیگه ای تعلق میگیره و این چیزیه که همه میدونن. درست همونطور که خود تو هم میدونی. کسای دیگه ای که شاید از همشون خیلی خوشم نیاد اما مسلما زور تو بهشون نمیرسه. خیلی خب، باشه، میدونم که تو در تخمین زدن قدرت خودت دچار اشتباه شدی. مثلا وقتی متوجه رفتار زشت گذشته خودت شدی تصمیم گرفتی همه جا با استفاده از قدرتت همه کاراتو ماسمالی کنی ولی امکانپذیر نبود. بعد تصمیم گرفتی از من کمک بگیری ولی این باعث شد تمامی لات و لوتای دیگه ای که منو میشناختن به شدت عصبانی بشن. توجیه خوبی هم برای کارهای خودت نمیتونی پیدا کنی جز حمایت از لات و لوتایی که چندان هم به تو وفادار نیستن و رفتارشون با تو صد و هشتاد درجه فرق میکنه. باشه، دیگه حتما متوجه شدم چرا به کمک من نیاز داری و تصمیم گرفتی رفتارتو با من عوض کنی. وقتی فهمیدی من آدم دنیاپرستی نیستم کلی تصمیم گرفتی منو با مال و اموالت تحریک کنی و اون کار تو هزار مرتبه چهره تورو در دیدگاه من کریه تر کرد. اینه که باعث شد کلی شک کنم که تو واقعا رفتارتو در جهت بهتری تغییر ندادی و صرفا آدم بدتری شدی. این کاملا با تمامی حرفهای تو مبنی بر اینکه من بیش از حد آدم بچه مثبتیم و این به زندگی تو خسارت زده مطابقت داره. اما خب، حساب همه لات و لوتایی که من روشون حساب باز کردم چی میشه؟ حساب من چی میشه که اینهمه دارم میزنم توی سرتو از تو هم کاری ساخته نیست؟
باشه، خودت میدونی که توی زندگی چقد ازم بدت میاد و این تنها چیزیه که قراره بدونی. پس بذار یه چیزی بهت بگم. حداقل فکر ازدواج با منو از سرت بیرون کن. فکر ازدواج با من نه تنها به تو کمکی نمیکنه بلکه زندگیتو به شدت مخاطره آمیز میکنه. چون تو خودت میدونی که نهایتا قراره از من بدت بیاد و و مطمئنی چطور باید با آدمهای لات و لوتی مثل من رفتار کرد. میدونم چطور باید توضیح بدی که من آدم لات و لوتی هستم اما با یک مشکل مواجهی. همه آدمهایی که باید بهشون توضیح بدی خودشون مثل من لات و لوتن و دیگه هر کدوم به نحوی از دست تو خسته شدن. چندین بار منو به خاطر اینکه بچه مثبتم مسخره کردی و اون تنها چیزی بود که من ازش به شدت شگفت زده شدم چون اونقدر آدم عوضی نبودم که از رفتار تو ذوق مرگ بشم. نذار بیشتر توضیح بدم که روش تو سری زدن به تو رو شوهرت از همه بهتر بلده پس دیگه نیازی نیست من به تو توسری بزنم. من میتونم به سادگی شوهرتو ضایع کنم. چند بار میخواستم به خاطر حقوق بشر به تو گیر بدم اما بعدا متوجه شدم که تو اونقدر آدم مثبتی نیستی که به حقوق بشر احترام بذاری. میدونم که حسابی رو مغزت رفته که چرا قوای جنسی من تحریک نمیشه اما نمیدونی که قوای جنسی من به شدت منو قویتر کرده و این صرفا به خاطر آمپولیه که به من زدن. میدونم که تو اصلا از این آمپول بازیا خوشت نمیاد و دلت میخواد دل منو جور دیگه ای بدست بیاری ولی خب مسلما شوهرت به هیچ عنوان از اون قضیه راضی نیست و من مسلما ترجیح میدم ضعف شوهرت توی همسر داری رو هم توی سر شوهرت بزنم. در نهایت دلم میخواد بدونی که من هیچوقت توی دنیا نیازی نمیبینم که به آدم بدبخت بیچاره ای مثل تو ظلم کنم. من فقط از شوهرت بدم میاد و دلیل این بد اومدن رو هم شوهرت خیلی خوب میدونه. فقط نمیدونم غیرتش کجا رفته که به این سادگی تو رو در معرض خطر قرار میده. شوهرت به قدری از دست من دیوونه شده که دیروز دیدم داشت با حال نیمه جون توی خیابون زیر لب با خودش صحبت میکرد و چند روز بعد هم تو رو دیدم که داری توی خیابون با شوهرت دعوا میکنی. اصلا کنجکاوی نکردم که دعوات توی خیابون با شوهرت سر چی بوده و تو از این کنجکاوی نکردن کلی ناراحت شدی. فکر نمیکنم من اونقدر آدم خوش قیافه ای باشم که به خاطر قیافه ام تو به اون حال و روز افتاده باشی چون مسلما محمد رضا گلزار از من خوش قیافه تره و اینو همه هم میدونن. شاید بتونی با اون روابط بهتری رو برقرار کنی چون من همونطور که میبینی اصلا اوضاع روحی خوبی ندارم و خیلی هم بچه مثبتم.
باشه، میتونم حتما ادعا کنم که تو هم دیگه از زندگیت خسته شدی و دلت میخواد میتونستی قاطی لات و لوتایی مثل من زندگی کنی. اما بهتره درست فکر کنی چون خودت هم مسلما سر راه این قضیه موانعی میبینی. از طرف دیگه ای میدونم که اون قضیه حسابی روی مغزت رفته و نمیتونی زندگیتو تحمل کنی. تمام تلاشت رو برای اثبات گناهکاری من کردی و به نتیجه ای نرسیدی. بارها به رشته تحصیلی من توهین کردی و منو نفرین کردی اما تمام اون کارها ناخواسته به ضرر خودت تموم شد و تو خودت هم نفهمیدی چرا. به خاطر همین خیلی مواظبم چون میدونم این روزا از من خیلی بیشتر بدت میاد. دوست ندارم موشکافی کنم که چرا این مشکلات برای تو توی زندگیت بوجود اومده چون مسلما موشکافی در اون قضیه به ضرر خودم تموم میشه و تو هم به خاطر این عدم موشکافی خیلی بیشتر منو متهم میکنی. خیلی وقتها منو به خاطر عقاید ضعیف مذهبی متهم کردی اما وقتی استعداد بالای من رو توی مذهب دیدی سریع منو از وسط تموم آدمهای مذهبی روندی و باز به رشته تحصیلی من توهین کردی. در نهایت به این نتیجه رسیدی که من از نظر احساسی مشکل دارم اما تو خودت هم خوب میدونی که پایه نیستی با من روابط احساسی داشته باشی و فقط از من بدت میاد. لازم به توضیح نیست که تلاش کردی به کمک همه آدمهایی که از من بدشون میاد از من انتقام بگیری و اشتباه بودنمو توی دنیا ثابت کنی اما وقتی متوجه شدی که من با اشتباه بودنم توی دنیا مشکل خاصی ندارم این قضیه بیشتر رفت روی مغز همتون. الان هم داری همه اینارو میخونی و منو بیشتر نفرین میکنی چون من بدون دلیل درباره تو موشکافی کردم. اما باور کن که دیگه کار از موشکافی گذشته و من صرفا به خاطر رفتارهای عصبی تو متوجه همه این چیزا شدم. بارها از من خواستی که همه چیز رو درست کنم اما هر وقت خواستم درست کنم بیشتر از دست من ناراحت شدی چون مسلما من درست بلد نبودم همه چیز رو درست کنم و فقط تو از بابت این خوشحال بودی که روش درست کردنم به نفع تو تموم شده بود. آخر سر منو مواخذه کردی که چرا اونقدر آدم خنگیم که با وجود اینکه تو از من متنفری کاری کردم که به نفع تو تموم بشه و من هم جواب خاصی برای اون سوال نداشتم. چند بار از من پرسیدی که چرا درست و حسابی صحبت نمیکنم و بعدا خودت به این نتیجه رسیدی که صحبت نکردن من بیشتر به نفعت تموم میشه اما نمیتونستی باور کنی که در طول تمام ارتباطاتی که من با تو داشتم ارتباطاتی هم با آدمهای لات و لوتی غیر از تو داشتم که اون ارتباطات به ضرر تو تموم شد. میدونم که خیلی های دیگه هم میخواستن مثل من این کارو انجام بدن و به این دلیل که من این کارو کردم از من ناراحتن چون اونها هم آدمهای نابغه ای مثل من بودن که احتمالا از دست تو ناراحت بودن اما خب هیچکدومشون نتونست اونطور که باید با خواسته های بیجای تو کنار بیاد و در نهایت من کسی بودم که موفق شدم اینهمه ضرر کنم. میدونم که تو برای اینکه اهمیت خودتو توی دنیا ثابت کنی هر کاری کردی و شاید تنها دلیل اینکه کمتر از بقیه از تو متنفرم همین قضیه باشه اما خودت هم میدونی که کارای کثیفی هم کردی که اصلا مورد تایید لات و لوتایی مثل من نیست. همونطور که خودت هم میتونی احساس کنی همه چیز به طرز عجیبی به بن بست رسیده. من تو رو به خاطر اینکه درست احساس میکنی تحسین میکنم اما این تحسین رو هیچوقت به معنی موافقت من با خودت حساب نکن چون به طور همزمان لات و لوتای دیگه ای هم هستن که من اونارو بیشتر از تو تحسین میکنم. باشه، میدونم که تو اونقدر پولدار هستی که میتونی تلاش کنی لات و لوتای دیگه رو هم علیه من تحریک کنی اما خب اگه اون کارو بکنی و به اونها پول بدی مسلما همه لات و لوتا رو قویتر کردی و همه چیز مسلما بیشتر به ضرر خودت تموم میشه. ضمنا همیشه به خاطر داشته باش که من تنها کسی هستم که تابحال تونسته با خواسته های بیجای تو کنار بیاد و این مسلما بیشتر از اینکه به همه لات و لوتا پول بدی به ضررت تموم خواهد شد. به هر حال همه این مزخرفاتی که به خاطر دشمنی با من نثارت شده احتمالا به خاطر اینه که به رشته تحصیلی من بیش از حد توهین کردی چون اگر من مطابق رشته تحصیلیم صحبت میکردم ممکن نبود که دوتا چیز بتونن به طور همزمان از هم بدتر باشن. بذار آخر سر از تو یه تشکر هم بکنم که اکثر روشهای بیهوده ای که برای کمک کردن به تو تونستم ازشون استفاده کنم چیزایی بود که از خودت یاد گرفتم و تو هم مسلما به این خاطر زیاده از حد از دست من ناراحتی.
رفیقی که چه عرض کنم، رفقایی داشتیم، هر وقت اوضاع به کام بود فرعونو میذاشتن جیب بغل، هر وقت مشکل براشون پیش میومد سریع بجه مناطق محروم و جنگ زده میشدن///
اخیرا در دنیا بارها دیده شد که عده ای از ثواب کردن دیگران ناراضیند و ثواب کردن دیگران را مانعی برای ثواب کردن خویش میبینند. این عده یا معنی ثواب را درست فهمیدند، یا ثواب کلا کشک بود یا یه چیز دیگه...
ننه جان یا نکش، یا نده، یا نگیر، یا منم بگیر بکش خلاصم کن...
لطفا بجای عر زدن و ناراحنی باید کار بهتری در دنیا کرد و گرنه که زرشک///
روند مذاکرات هسته ای با آمریکا و نزدیکی دو ملت با هم به جایی رسید که چند چلوکبابی جدید در آمریکا تاسیس شد و حتی چند ایرانی با چند آمریکایی پیام صلح و دوستی عکس گرفتند. لطفا به مشروح اخبار توجه کنید.
کل زندگی آنقدر نیست که بخواهم در دنیا کاری کنم. یا کاری درست و حسابی کنم.
+ برگرفته از کتاب صد سال در اندوه سیاست نوشته گلسرخی گرایلی