البته من قبلا گفتم من در دوران انقلاب بدنیا نیومده بودم و دهه شصتی هستم. دهه هفتادی ها هم به قدری آدمهای نامیزونی از آب در اومدن که مسلما بعد سی سالگی فکر کنم همشون برن تو کار زراعت، البته من خودم هم به کار زراعت یه مقداری علاقه دارم. خلاصه میگفتم، از روزهای قبل انقلاب یادم میاد که همه از هول حلیم تو دیگ افتادن و چشمتون روز بد نبینه! جنگ و قحطی، برق رفتگی و آب قطع شدگی و خرخونی ممتد و وضعیت بحرانی! یعنی ملت انقلاب کردن واسه اینکه دیگه مجبور نشن درس بخونن، چشمتون روز بد نبینه، همون ملت بچه هاشون از خرخونی مغزشون ناقص شد. همین مغز خود من! میدونید چند مدت بستری بودم؟ چرا؟ چون مغزم معیوبه! زیاد هم نمیشه با خدا کل کل کرد. خلاصه همه از هول حلیم افتادن تو دیگ و اوضاع وخیم شد. حالا هم درسته که پولهای ایران داره آزاد میشه، اما باز نقدینگی زیاد بشه، نرخ تورم بره بالا، پولهای نجومی انباشته بشه، اختلاس بشه، ملت در مطالبه حقوق خودشون کوتاهی کنن! که این آخری خیلی افتضاحه ها. ملت خودشون موظف به مطالبه حقوق خودشون هستند، نه کس دیگری! ملت باید حقوق اولیه خودشون رو مطالبه کنند. اگر کسانی بیکار هستند و علاقه مند به کار باید این عده حتما فکر خاصی بکنند برای اینکه صدای خودشونو به حکومت بروسنن که حالا که مملکت از تحریم در اومده اون نیروی کار هم به طبع باید بتونه برای مملکت کار بکنه و موجب پیشرفت کل کشور بشه و نه فقط قشر خاصی از حکومت. به هر حال البته حکومت افراد با سابقه خودشو داره که از گذشته باهاشون کار میکرده. اما مردم هم باید بتونند جایگاهی مناسب با شان خودشون در یک جامعه سالم داشته باشند. فراهم کردن یک جامعه سالم هم به نوعی از وظایف حکومت هست. ببخشید، من باز رفتم بالای منبر، از هول حلیم تو دیگ افتادم. اینم حال و روز زندگی امثال منه تو این مملکت که کل دنیارو بگردی لنگشون پیدا نمیشه.