یه معلم دینی داشتیم در دبیرستان به نام آقای رودسری که بعضا اجازه میداد بحث کنیم. خلاصه من هم معمولا در زمینه رهبری در دبیرستان کمال که دبیرستان مذهبی هم بود زیاد بحث میکردم. جالب این بود که با اینکه آقای رودسری خودشون پیرو رهبر بودند اما خیلی گیر جدی به ما نمیدادن که چیزی رو زیر سوال ببریم. اما خب بالاخره آخرش طبق عادت هم ایشون و هم معلمای دینی ما توی دانشگاه شریف وقتی کم میاوردن بیست دقیقه آخر کلاسو میگفتن که خب دیگه بسه و به ادامه درسمون برسیم! خلاصه همین در قانون اساسی ما حداقل امکان شورای رهبری در نظر گرفته شده که من فکر میکنم اونها رو احتمالا شهید بهشتی و سایرینی که قانون اساسی رو تدوین میکرده اند نوشته اند اما خب کشور ما حداقل هرگز نتونسته به جایی برسه که توش شورای رهبری وجود داشته باشه و هرگز هم به جایی نخواهد توانست رسید در چند ده سال آینده که امکان ورود کسان دیگری غیر از روحانیون به شورای رهبری باز بشه. علتش هم خیلی چیزها میتونه باشه!